domingo, 29 de abril de 2012

دکترمنوچهر هزارخانی- مشکلات آنها و مشکلات اینها

چند روز پیش آقای هنری ووستر، مدیر دفتر ایران در وزارت خارجه آمریکا، در مورد مجاهدین، لیست سیاه وزارت خارجه، رای دادگاه و پیگیری آن توسط پاره یی از مسئولان سابق دولتی و ... توضیحاتی داد که غالبا تکراری و شناخته شده بودند و در رسانه ها هم انعکاس پیدا کردند. من می خواهم از میان همه آنها فقط به دو مورد اشاره کنم .
مورد اول آن جاست که گفته است«یکی از مشکلاتی که ما با مجاهدین خلق داریم این است که به دیدهٴ ما آنها نماینده یک جنبش اصلاح طلب دموکراتیک در ایران نمی توانند باشند». هر چند نخستین سؤالی که به طور طبیعی در برابر این اظهار نظر به ذهن می رسد این است که آیا حتما باید نماینده جنبش اصلاح طلب دموکراتیک بود تا به تروریسم متهم نشد و حتی بعد از رای دادگاه مبنی بر رفع اتهام باز هم گروگان نگهداشته شد؟ اما قصدم وارد شدن در جدل نیست ، فقط یادآوری این نکته است که مشکل متقابل مجاهدین با دولت آمریکا، آن طور که واقعیتهای روزمره نشان میدهند ، اصلا به این پیچیدگی نیست و به ذات و ماهیت کاری ندارد؛ مشکل تناقض قول و فعل است. مشکل پایبند نبودن به عهد و قرار است، مشکل بی اعتنایی به لگدمال شدن حقوق اولیه انسانی، مثل حق زندگی ، حق مالک بودن داراییهای خود و حق استفاده از آنها ، حق دسترسی داشتن به امکانات ساده زندگی روزمره مثل آب آشامیدنی، دسترسی داشتن به پزشک و دارو، حق مصون بودن از شکنجه جسمی و روحی و از رفتارهای توهین آمیز و غیرانسانی و خلاصه تمام حقوقی که اعلامیه جهانی حقوق بشر برای تمام انسانها ـ چه نماینده یک جنبش اصلاح طلب دموکراتیک باشند و چه نباشند ـ به رسمیت شناخته است. مشکل مجاهدین با دولت آمریکا به همین حقوق بدیهی و پیش پا افتاده یی بر میگردد که دولت دست نشانده محلی به طور سیستماتیک نقضشان می کند و ابرقدرت فاتح جنگ و منصوب کننده دولت محلی ، این اعمال وحشیانه و ضدانسانی را تحت عنوان ”اعمال حاکمیت” توجیه و حتی تشویق می کند.
از قضا اقدام شجاعانه شخصیتهای آمریکایی جهت طلب عدالت برای مجاهدین هم در واقع اعتراض به همین نقض حقوق اولیه است . آنها از مجاهدین دفاع نمی کنند ، ازآرمانهای اصیلی دفاع می کنند که تصور می کردند جزء ذاتی فرهنگشان است و حالا با بهت زدگی شاهد زیرپاگذاشتن آنها توسط زمامدارانشان هستند. از این روست که از ته دل فریاد می زنند ننگ بر ما که نقض عهد کردیم و به تعهداتمان پاسخ ندادیم ، و با صدای بلند اعلام می کنند که ”کمپ لیبرتی ” به اسارتگاههای جنگی بیشتر شباهت دارد تا به اردوگاههای پناهندگی. این فریاد اعتراض” دوحزبی” هم ، که طنینش در واشنگتن ”تجار محترم” همان دو حزب را به وحشت انداخته است ، نوعی ”صدای آمریکا” ست؛ صدای دیگری از آمریکا یا ، درست تر بگویم ، صدای آن آمریکای دیگر است؛ آمریکای نخستین انقلاب ضد استعماری ، آمریکای بیانیه استقلال و حقوق بشر ، آمریکای آرمانخواه و طالب آزادی . مگر این آمریکاییان شجاعی که احقاق حقوق پایمال شده مجاهدین را مسأله خودشان کرده اند و ”تجار محترم” دولتمدار با لولو خورخوره احضاریه خزانه داری می خواهند آنها را بترسانند، گناهشان چیزی جز عدالت طلبی و آرمانخواهی انسانی فرا حزبی ، فرا ملیتی ، فرازبانی، فرادینی و فرانژادی است؟
نکته دومی در سخنان آقای مدیر دفتر ،که قابل تأمل بنظرم می رسد این است : «با توجه به کنترل غیر دموکراتیکی که رهبران این گروه بر اعضا دارند، گروه نمی تواند پیشقراول دموکراسی که آمریکا برای ایران در نظر دارد قلمداد شوند». هرچند او توضیح نمی دهد که آن ”دموکراسی که آمریکا برای ایران در نظر دارد” از چه قماشی است، اما با توجه به نمونه های پیاده شده (یا مونتاژ شده) در جاهای دیگر به سادگی می توان دریافت که مدل مورد نظر اگر نسخه اندکی بزک شده از همین جمهوری اسلامی موجود نباشد، حتما شریعت گرا و ، به قول امروزیها، آخوند ـ کومپاتیبل هست. طبیعی است که در ا ین ”پروژه دموکراسی” مجاهدین پسقراول هم نمی توانند باشند. این حقیقتی است که او می گوید در حالی که آن قدر بدیهی است که نیاز به گفتن ندارد. اما حقیقتی که او نمی گوید و نیاز به گفتن دارد این است که راه اندازی هر نوع ”پروژه دموکراسی” آخوند کومپاتیبل ، مستلزم از میان برداشتن جنبش سرنگونی طلب سازمانیافته است. در این جاست که اهمیت ”کنترل غیر دموکراتیکی که رهبران این گروه بر اعضا دارند” آشکار می شود، چون در عرصه مبارزه و زیر انواع فشارهای جسمی ، روانی، سیاسی، نظامی ، حقوقی، اقتصادی، و ...، مانع از وارفتن همبستگی و یکپارچگی می شود و امکان می دهد پایداری و استواری سازمانی ادامه یابد. هدف همه «اعمال حاکمیت ها ، ”تسهیل کنندگی ” ها ، در لیست نگهداشتن ها ، کوچ دادنهای اجباری ، زندان سازیها و انواع دیگر فشارها و مشقتهایی که باید هنوز در انتظارشان بود، خرد کردن همین روحیه مقاومت و از کار انداختن همین سازمانیافتگی است. حالا شما به چهره رزمندگانی نگاه کنید که ماههای متمادی است هر روز جلو مقر سازمان ملل متحد در ژنو جمع می شوند و حق پایمال شده شان را طلب می کنند. آیا در این چهره ها اثری از یأس یا تزلزل میبینید؟ اینها رزمندگان سر سخت و استوار مبارزه نا متقارن در همه جبهه ها هستند. اگر فردا همین امکان تظاهرات را هم از آنها بگیرند، حتما راه دیگری برای ادامه مبارزه خواهند یافت یا اختراع خواهند کرد، ولی میدان را خالی نخواهند گذاشت.

آخرین به روز رسانی ( جمعه، ۰۸ اردی‌بهشت ۱۳۹۱ ۱۹:۵۴ )