domingo, 14 de octubre de 2012

آگهی برگزاری انتخابات در ایران پرویز خزایی

عرض نکردم که بزودی گوش آسمان به سمعک احتیاج دارد؟ پس از خروج مجاهدین و مقاومت از لیست کذایی، بسا بیش از آنچه فکر میکردم، و در مطلب مورخ اول اکتبر نوشتم، غوغا شد. خروج از لیستی که دست پخت خانم مادلین آلبرایت بود که هدفش بگفته صریح خودش در روزنامه لوس انجلس تایمز، نشان دادن حسن نیت به محمد خاتمی! بود. البته نه این خاتمی چشم و دماغ دریده! خرچنگ نظام، بل محمد خاتمی دوخردادی. خاتمی گفتگوگر تمدنها، با آن عبای ترانسپرانت بر قبایی که به رنگ صورتی میزد و بوی عطر شاه عبدالعظیم اش هوش از سر مادلین خانم پرانده بود. خانم آلبرایت بعد از سخنرانی خاتمی و مشاهده انگشتر عقیق و عشوه های او پشت به مرمر سبز مجمع عمومی سازمان ملل متحد، در پاسخ به خبرنگاری که از نشستن آلبرایت و گوش دادن به سخنرانی خاتمی سؤال کرده بود گفت: "بله من سخنرانی خاتمی(شاید به امریکایی گفت خاتی جون!) را خوب شنیدم" و "حتی دیدم خاتمی از زیر چشم نگاهی هم بمن انداخت"!... بقول آن لر شیرین زبان که برای خواستگاری رفته بود: شاید کار جور شد و.....! همان لر که قرار بود برای نامزدش انگشتر عروسی بخرد به او زنگ زد و گفت که قراری بگذاریم که به بازار طلا فروشان برویم. خانم گفت که کی می آیی؟ گفت امروز ساعت چهار بعد از ظهر. خانم گفت پس سرساعت میام توی کوچه منتظرت. شاه داماد جواب داد: نه من میام توی کوچه تان بوق میزنم که بیایی پایین. خانم با خوشحالی گفت قبل از ازدواج مان ماشین هم خریدی؟. او پاسخ داد: نه بوق خریده ام! القصه این روزها و در پس لرزه ابطال لیست، دو رشته سیرک بروی صحنه آمده است. از یک طرف سِیلی از تشکل های پیشنهادی "شورا" و"منشور" و "کمیته برگزاری انتخابات آزاد در ایران" و ... ازسبک و سیاق این آگهی: "توجه توجه ! بزودی در این مکان بستنی فروشی توتی فرنگی و بنگاه معاملاتی صداقت باز میشود". از طرف دیگر انبوهی بیانیه و نشست و مصاحبه پشت مصاحبه شروع شده است. از اکثریتی توده ای گرفته تا آن لابی گر احمدی نژاد موسوم به نایاک و آن شارلاتان در مصاحبه با بی بی سی که خودش اعلام کرد به دوستان وحشت زده اش گفته است که بجنبید و نگذارید مجاهدین این بازی را ببرند!. حتی این نگرانیها یک انشعاب از سازمان منطقه ای قدیمی را نیز به وحشت انداخته است که مبادا سهمش در کیک ماوراء بحار فراموش شود و نوشته است "آمریکا و کشورهای غربی باید مواظب باشند" که اگر خواستند از سازمان مجاهدین حمایت کنند ببینند آیا همه قرص های نسخه "بازتعریف" را که ما به مجاهدین دادیم، با آب ولرم، خورده است یانه!. یالالعجب! مجاهدین باید نسخه "باز تعریف" را مصرف کنند و یا آنانیکه، علیرغم به کشتن دادن تمامی رهبران طراز اولشان بر سر میز مذاکره با رفسنجانی و صحرارودی، هنوز هم ”موسومس“ میکنند ( این کلمه ای عاریه گرفته از زبان خود آنها است! توجه! والدین نویسنده از بخش جنوبی آن سرزمین آمدند به لرستان). باری این بیانیه ها و مصاحبه های حاوی لزوم تشکیل انتخابات در ایران بسیاری را گیج و مبهوت کرده است. ازخود می پرسم که آیا رژیم سقوط کرده و ما نمیدانستیم؟ اگر خامنه ای سقوط کرده چطوری سقوط کرد؟ آیا با پروژه آن آقا موشه در شورای موشان که پیشنهاد کرده بودند اول گربه را میگیریم و بزمین می اندازیم و بعد زنگوله را به گردنش می اَندازیم که اگر آمد بخوردمان صدای آمدنش را بشنویم؟!. وَابوفَض قسم (لرها مهمترین قسم شان به ابوالفضل است که بزبان لری وَابوفَض میگویند) انگاری همین الان داریم وارد فرودگاه مهر آباد میشویم تا صندوق های رأی را گرد گیری و توی حوزه ها بر نیمکت ها سوار کنیم: "کمیته انتخابات"، "منشور"، "منشور۹۱"، "منشور شورای ملی ایران"، "کمیته مشترک" و "شرکت عمومی تر"، "سند سکولار" و.... الف. یکی از آقازاده های آن آقای قبلی، که سایه خدا بود، شرط و شروطی گذاشته است که اهمّ کلمات و جمله های آن، از قول خودش، در گیومه ها، بشرح زیر است: - بابا جان خشونت بده! باید با آرامش و صلح و صفا وارد تهران بشویم و نگذاریم خون از دماغ کسی در بیاید. صندوق رأی گذاشته و بگذاریم مردم خودشان حکومت خودشان را انتخاب کنند. من قول میدم شاه نمی شوم! (به یک لر گفتند دوست داری شاه بشوی؟ گفت نه! این شغل ترقی نداره!) .... - برای اطمینان خاطر به اینکه انتخابات در نهایت آرامش انجام شود و مانند تهران سه سال پیش، ایضا در درعا و حمص و حلب و دمشق و پیشترها هم در بنغازی، برادران پاسدار و شبیحه و نیرو های ویژه کلنل، ما را از بالا و پایین و یمین و یسار با آر پی جی و خمپاره های مارک سازمان صنایع نظامی جمهوری اسلامی، و یا با میگ های برادر پوتین زیر آتش نگیرند، در پیام خودمان در صدای آمریکا گفتیم که ما "عفو عمومی" و فرمان "آشتی ملی"... داده ایم و باز: "ما از آندسته از مأمورین حکومتی، نیروهای انتظامی و دستگاهای اطلاعاتی و امنیتی کشور....که سهم خود را دراین حرکت ملی ایفا کنند.... "میخواهیم که امنیت صندوقهای رأی را حفظ کنند! ......" این پیام الان روی فیس بوک "افق" است.... البته اگرخدای نخواسته آن نیروهایی که به این فیس بوک نپیوسته و "به این منشور رأی مثبت" نداده اند، به زدن و کشتن مأموران پای صندوقها و رأی دهندگان مبادرت کرده و گروهی را هم به بخش دویست و نه اوین و یا به کهریزک بردند و مردم هم که در چنین شرایطی طبق اعلامیه جهانی حقوق بشر حق دست بردن به سلاح دارند خشن شدند، من یکی نیستم. اینها مجاهد بازی است. اگر در لیبی و سوریه مردم اینکار را از روی اجبار، بعد از سی خرداد خودشان، کردند به خودشان مربوط است، من برای ایران کار میکنم!.... میگویند حسن آقای تنومند و گردن کلفت در بازار تهران حسین آقای باریک و نحیف اندام را زیر مشت و لگد گرفته بود. یک آدم خیری سعی کرد حسن آقا را متوقف کرده و حسین آقای بیگناه را نجات دهد اما وقتی موفق نشد سرش را پایین آورد و در گوش حسین آقا گفت: شما کوتاه بیا!!. - بله! آقا زاده ادامه میدهد اگراینکاری که ما میگوییم مردم ایران نکنند "این فرصت طلایی را ازدست خواهند داد، اصلا ایرانی نخواهد ماند که بنده و شما بخواهیم دلمان بحالش بسوزد". پس این کارها را بکنند تا "بتوانند حق رأی شان را پس بگیرند" همان حق رأیی که قبلا خدایگان بزرگ پدران خدابیامرز من و خاتمی و موسوی و کروبی به آنها دادند..... ما باید بقول مهندس موسوی، در پشت میز هفت سین و زیر تمثال خمینی، یا به عصر طلایی امام خمینی برگردیم و یا چند کیلومتر عقب تر به عصر طلایی و سفید آن بزرگ ابوی که در صف تمدن بزرگ در سطح جهانی در مقام ششم و پشت سر ژاپن قرار داشت. دنیا هم که فهمیده بود ما یکسال دیگر از ردیف ششم به مقام اول میرسیم زود جنبیدند و در کنفرانس گوادولوپ تصمیم گرفتند که شاه تشریف ببرند. - وقتی مردم(بخوانید حسین آقا!) با این راحتی و بدون خشونت میتوانند "انتخابات سالم و عادلانه" داشته باشند دیگر چه لزومی دارد که دست به اسلحه ببرند. مجاهدین هم اگر میخواهند در انتخابات شرکت کنند اول باید در تقاضای کتبی شان (ما در فُرم شرکت در انتخابات یک بَند ویژه برایشان میگذاریم) قید کنند که "روش های قبلی" خود را کنار بگذارند. مقصود کاری است که بعد از قتل عام تظاهرات مسالمت آمیز سی خرداد شصت و بعد از قتل عام هزاران هزار زندانی سیاسی کردند و منتظری هم گول شان را خورد و عفو بین الملل هم، که آن قتل عام را جنایت علیه بشریت نامید، تند روی کرد. دوم باید قبول کنند که"صندوق رأی بشه مسأله نتیجه" (عین جمله خودش). سوم اینکه تمام حرفهای آنهایی که "الآن دیگه در آن سازمان نیستند" را تأیید کنند. مقصود همان حرفهای مرتبطین وزارت اطلاعات است که در تیف برای رفتن به آمریکا و یا در پایتختهای غربی برای گرفتن پاس پناهندگی می زدند و یا با همین شرط از ایران خارج می شدند که فک و فامیلشان هم امنیت داشته باشند. مجاهدین باید حرفهای آن چند ده نفر را تأیید کنند و از چند هزار نفر در اشرف بعلاوه آن بیش از صد هزار نفر که هر سال به پاریس می آیند، بخواهند که از خود انتقاد کنند. چهارم اینکه درست است که "ما نمیخواهیم از گردونه خارج کنیم... اما یک صافی در کار هست" سازگاری بخرج دهند که از گردونه بیرون نیفتند. پنجم اینکه صریحا در فرم شرکت در انتخابات بنویسند که "هر ادعایی قبلا داشته ایم باطله"!. البته یادشان نرود که در حاشیه فرم هم با دست خط بنویسند که: در آمدن ما از لیست تروریستی آمریکا هم "در جهت استحکام رژیم کمک خواهد کرد و هم درتضعیف بقیه اپوزیسیون دمکراتیک". - ما بضمیمه درخواست تقاضای مجاهدین یک برگه هم گذاشته ایم که باید امضا کرده و فورا با پست سفارشی به وزارتخارجه آمریکا بفرستند. متن بشرح زیر است: عالیجناب هیلاری رادهام کلینتون. احتراما بدینوسیله برای تسهیل شرکت در انتخاباتی، که عنقریب آقای میرپنج زاده و کدیور و شرکا در تهران و شهرستانها برقرار میکنند، تقاضا داریم در اسرع وقت نام ما را مجددا به لیست تروریستی خود اضافه فرموده و مراتب را به وزارت خزانه داری و دادگستری و همچنین نایاک اعلام فرمایید. قبلا از همکاری شما نهایت تشکر را داریم. یورز سینسرلی، امضاء - شنیدن این مطالب باحال، که من خودم آن را ترجمه لُری کردم، در اوج وظایف روزمره که وقت سرخاراندن برایمان نگذاشته است، وَابوفَض، خستگی درکُن و بسی نشاط انگیز است. دوست و همرزم مازندرانی من، آقای روحانی، جمله ای بمن گفت که عینا آنرا مینویسم: «میچکا و غاز مارغانه» ترجمه ساده: گنجشکی که میخواهد تخم غاز بگذارد. لطفا تفسیر آنرا، که از ترجمه مهمتر است!، از خودشان بپرسید. جادارد که در این قسمت داستانی نیز از ایران سالهای قبل از شهریور بیست نقل کنم. رضاخان میرپنج، به بازدید یک دیوانه خانه در تهران رفته بود. با یک دیوانه احوالپرسی کرد. دیوانه از او پرسید اسمت چیه و چند وقته اینجا آمده ای. پاسخ داد که من امروز آمده ام و رضا شاه هستم. دیوانه دستی از روی همدردی به شانه او زد و گفت انشاالله اینجا شفا پیدا میکنی. من هم روزی که به اینجا آمدم ناپلئون بناپارت بودم! ب. پیش از لغو برچسب تروریستی یک بیانیه به امضای سی و هفت نفر، بله سی و هفت محقق وکارشناس و پروفسور و مدافع حقوق بشر و طرفداران دمکراسی در بخش آگهی های وب سایت روزنامه تایمز مالی منتشر شده بود. دراین بیانیه آمده است که ای استیت دپارتمنت و ای خانم کلینتون عزیز! زنهار، زنهار! که اسم این ها را از لیست تروریستی در بیاورید. درست است که اینها هیچ اهمیتی ندارند و یک گروه بسیار کوچک و سکت هستند، اگر آنها را از لیست در بیاورید این یک "فاجعه" است و به جنبش سبز و سرخ و زرد و طوسی و حنایی و مغز پسته ای و به همه رنگهای جنبش لطمه زده و رنگ ها را مثل اثر نور آفتاب می پراند. بقول معاون پارلمان اروپا ما تا حالا سکتی با چندین و چند هزار هوادار درخارج یک کشور ندیده ایم. گروهکی که بقول رژیم هم در عراق فعال است، هم اخیرا شش هزار نیرو برای کمک به"معارضین" ”بخوانید ارتش آزادیبخش“ سوریه اعزام کرده است!، هم در افغانستان شیطنت وعملیات میکند و هم اینکه عامل مهمی در چپه کردن بازار ارز در داخل ایران است! اما هیچگونه حمایتی ندارند و مهم نیستند و قابلی ندارند که حتی در باره آنها فکر کنیم. ظاهرا نوه سرکاراستوار میرپنچ میخواسته نفر سی و هشتم این بیانیه باشد اما دیر رسیده، یا جوهر خودکارش تمام شده بوده و امضایش معلوم نیست. در میان ۳۷ امضا سه امضا نیز با اسامی فرنگی و خارجی مانند جان لمبرت، اسکات لوکاس و استفان کینزر را هم گذاشته بودند. بقول یکی ازرفقایمان اینهم اُگوست کونت اش! تا همه خوب بدانند که سه خارجی با نام خلص آمریکایی هم جزو امضاکنندگان هستند. البته این سه نفر مانند آن صدها سیاستمدار درجه یک آمریکا، از نماینده کنگره و وزیر دادگستری و وکیل مبرز و روسای ستاد نیروهای مسلح و سفیر و استاندار و شهردار نیویورک و کاندیدای ریاست جمهوری آمریکا، نبودند که همه شان داشتند از گرسنگی و بی پولی میمردند، شهریه مدرسه بچه هاشان پرداخت نشده بود و طلبکار آمده بود پشت در منزلشان که بناچار خود را در مقابل دریافت یک سری چک و سفته به مجاهدین بفروشند. آری! این است بخش خارج کشوری ذوب شدگان در ولایت در فرنگ و احترام آنها به ملت و دولت و مقامات طراز اول و رهبران سیاسی و تاریخ و حیثیت و شرافت ایالات متحده آمریکا که انجمن دوستی ایران و آمریکا (نایاک) برایش راه انداخته اند!. دوتا از این سی و هفت تا در مقاله ای نوشته اند که درست است که این گروه اصلا هیچ ارزش و اهمیتی ندارد و حمایتش در بین ایرانیان صفر و زیر صفر است و محلی از اعراب نداشته و ندارند و بعدا هم نخواهند داشت، امّا و امّا زنهار و زنهار "ما دولت آمریکا را ترغیب میکنیم که در حال حاضرکه آمال دموکراتیک مردم ایران در شرایط معلق قرار گرفته (ترجمه هم از خودشان است) از دست زدن به چنین اشتباه سرنوشت سازی! پرهیزکند..." حالا سؤال دوم، که درحقیقت، گفته بودیم که سؤال اول امتحان تجدیدی پاییز امسال است: اگر این گروه که هیچ محلی از اعراب در ایران و در تحولات ایران ندارد و تا کنون این بلوف سالاران، بدستور حاج آقا مصلحی یکهزار و چهار صد و بیست و پنج و هشت دهم بار آن را از جامعه ایران که چه عرض کنیم از کل صفحه روزگار پاک کرده اند، پس چرا به ناگهان در لیست گذاشتن و یا از لیست در آوردنشان سرنوشت ساز میشود؟. توجه! از روی دست دیگری نوشتن و بکار بردن تلفن دستی و آیفون و آیپَد در سالن امتحان اکیداً ممنوع است. تا شما دنبال پاسخ این سؤال میروید، عجالتا یک کمکی به شما کرده باشم: شما که خود را در میدان سیاست از همه با کیاست تر میدانید و نسخه های آب درمانی برای تشکیل شورا و کمیته ملی برای آینده و حتی آگهی انتخابات آزاد در ایران را هم منتشر کرده اید، و مجاهدین و شورای ملی مقاومت را هم ناچیز و بی ارزش می شمارید، بنظر من و بسیاری از پزشکان متخصص در دُز مصرفی آب درمانی افراط کرده و بقول ما لرها هیزه (رودل) کرده اید و مصداق حرف یک مقام اداری هستید که به یک مراجعه کننده گفت: آقا من بشما قول میدهم که کارتان نود و نه درصد درست میشود و بعد یواشکی ادامه داد اما احتمال آن یک درصد بیشتر است!.

lunes, 24 de septiembre de 2012

سوز گداز رژیم و لمپن ها

خیلی جالب توجه است برای بنده بعنوان یک ایرانی دلسوز و آزادیخواه تا دیروز مجاهدین فاقد پایگاه اجتماعی بودند و یا ستون پنجم عراق و جاسوس اسرائیل بدند و آمریکائی کشتند و تروریست بودند هزار و یک اتهامات واهی و خزعبلات می بافتند و شنگول بودند و محبوبت ندارند و غیره وغیره .اما بمحض اینکه آمریکا تصمیم می گیرد بر خارج کردن مجاهدین از لیست سیاه آخوند ساخته و سیاست مماشات شکست می خورد و یکباره لمپن های بالاترین که هیچ خود رژیم ضد بشری که مدعی است ایران بزرگترین کشور آزادی دنیاست و طرح و برنامه اداره کردن جهان را به رهبری جهل وجنایت خامنه ای و لمپن و لات معروف به پاسدار هزار تیر و شکنجه گر اوین احمدی نژاد را مطرح می کند . این دو قشر جاهل و منافع پرست و سران وزارت اطلاعات رژیم به همت همدیگر در بالاترین شروع به پاچه گرفتن مجاهدین می کنند و سراسیمه اعلام می کند که انتخابات آتی آمریکا دلیل اصلی پاره شدن لیست سیاه و درهم شکسته شدن سیاست کثیف مماشات و سید علی خامنه ای شده است . شما مزدوران و ساندیس خورها را چه شده ؟ تا دیروز که مجاهدین نه محبوبیت داشتند و نه وزنه ای بودند چطور شد اینقدر در انتخابات آمریکا هم می توانند تعادل قوا را بهم بزنند و در عدالت سقفی نو در اندازند .پس اگر این مجاهدین این قدرت را دارند که نام ایران را د ر تمام دنیا سر افراز و سربلند نگهبانی کنند بدون شک شایسته بهترین اعتماد ها هستند و در قلب مردم آگاه و شریف ایران و آزادیخواهان دنیا جا دارند درود بر عزم و شرقشان و تا آخر پشت آنها ایستادیم .حال بگذار که شب پرستان وسود پرستان و ساندیس خورهای رژیم عوعو کنند و در منجلاب ولایت فقه فرو بروند . مرگ بر اصل ولایت فقیه سلام بر آزادی بی نام

miércoles, 5 de septiembre de 2012

نزدیک به نیم قرن سر افرازی

بمناسبت سالگرد تاسیس سازمان مجاهدین خلق ایران از سال 1344 تا امروز که 48 سال است که از این تولد فرخنده میگذرد که باید فاتح و مستقل ترین و پایدار ترین سازمان در تاریخ معاصر و بحق بمثابه گنجینه میهنی ایران زمین از آن نام برد.ضمن تبریک به اعضا و هواداران سازمان مجاهدین بویژه به مسعود و مریم و تمام آزادیخواهان واقعی ایران زمین.ضمن تبریک خواستم بحد توان خودم به این امر مهم پرداخته باشم. تاریخ ایران حماسه های زیادی در بستر خود در مسیر آزادی خواهی و استقلال پروراند حماسه ها ی گذشته نه اینکه از بین نرفتند بلکه در قلب مردم آگاه و مسئول بلحاظ ارزشی زنده اند و پرچم داری این حماسه های آزادیخواهانه امروز بدست رشید ترین و صادق ترین فرزندان این میهن با اقیانوسی از فدا و با میلیون ها ساعت از کار و تلاش شبانه روزی و با جنگ آزادیبخش صد برابر در برابر ددمنش ترین و پلید ترین و تنها دشمن مردم ایران یعنی رژیم قرون وسطائی آخوندی در دست سازمان پر افتخار مجاهدین بعنوان محور و پیشتاز مقاومت مردم ایران بر بلند ترین قله های شرف و سر فرازی رهبری و هدایت میشود . بعنوان یک ایرانی باید بگویم که بزرگترین دریافت ما ایرانیان همین است که در جلوی چمشمانمان داریم.البته اگر عنصر مسئولیت و دلسوزی و وجدان انسانی را دخیل دهیم .امروز هویت ما چه بعنوان یک فرد و چه بعنوان یک عضواز خانواده بزرگ این میهن به این ارزش گذاری و تقدیر مسئولانه وآگاهانه گره می خورد . حال لمپن های سیاسی و نون خوران به نرخ روز هر چه میخواهند بگویند پاچه این سازمان پر از افتخار و این مقاومت غرق به خون و رنج وشکنج بگیرند اما خودشان قبل از همه می دانند و آگاهند که چیزی در چنته ندارند برای ارائه دادن جز تکرار خزعبلات آخوند ساخته و واداده گان و تسلیم شدگان . لب خند کودکان و دلگرمی پدران و مادران و بهتر زیستن یعنی زیستن در آزادی و تضمین حقوق اقلیت های مذهبی و ملیتی و ایجاد شرایط یکسان و دلگرمی و امید گارگران و زحمتکشان این میهن به دور از هر گونه استثمار و تعبیض برای زیستن و چشم انداز روشن جوانان و نوجوانان این میهن و آیندگان این مرز و بوم در مبارزه بی وقفه سازمان مجاهدین خلق بعنوان نیروی محوری و پیشتاز مقاومت ایران تجلی می یابد. جا دارد لعنتی بر خمینی و آل خمینی بفرستیم که از آنجا که هیچ بهایئ نپرداخته بود در مبارزه برای آزادی رنجی نکشیده بود و دردی نکشیده بود راحت هم مردم را بخون کشید و سر برید تمام کلمات ومفاهیم را و رهبری و انقلاب ضد سلطنتی مردم ایران را به یغما برد و اعتماد ها را پر پر کرد. هر گز شک ندارم و شک نکردم به میهن پرستی این نسل مسعود و مریم چرا که از همه چیز خود گذشتند و هیچ شکایتی هم ندارند و بدون چشم داشت هر بهایئ را پرداختند اگر ذره ای ناخالصی داشتند قانونمند باید این سازمان و این نسل دود میشد و به هوا می رفت .راستی مگر رژیم و سران خبیثش و با تمام دستگاهای تبلیغاتی و هزینه های هنگفت بر سر این سازمان و بویژه رهبری پاکبازش و سراسر فدایش کم اتهامات و شایعات ریختند برای مخدوش کردن چهره سازمان مجادین خلق و مقاومت ایران . واقعیت این است که خورشید را نمی توان با دود و دم و گرد وخاک ها و ایجاد ابرهای سیاه از چشم مردم آگاه و وطن پرست پنهان کرد . نگاهی به این پروسه سی اندی سال سراسر جنایت رژیم آخوند ها بیاندازیم تا بطور عینی ومادی ببینیم در دفاع از آزادیهای اجتماعی مردم در دفاع از فرهنگ ایران و ایرانی در فاع از رفاه مردم در فاع از ارزشهای انسانی در فاع از شخصیت های علمی هنری حماسی و سیاسی و تاریخی ایران در دفاع از سنت های ایران در دفاع از آداب و رسوم مردم در دفاع از کلمات ومفاهیم در فاع از حق و حقوق زحمتکشان و کارگران در دفاع از زنان میهن در دفاع از زندانیان سیاسی در دفاع از حقوق بشر و در شعله ور نگاهداشتن مقاومت برای آزادی میهن راستی سازمانی و نسلی بهتر از این سازمان مجاهدین خلق ایران سراغ دارید بیشتر بهای آزادی و دفاع از آن را پرداخته باشد . قصد ندارم نفی کننده باشم و مقدس سازی کنم و تقدیر در حد شعار کنم اما این را می فهم که سازمان مجاهدین دست کسی را از پشت نبسته بود شرایط برای همه جریانهای مدعی یکسان بود و هر جریانی مسئول رشد و اعتلای خودش و مسئول عملکردهای خودش است .شاید بعضا به فکر و دچار این ذهنیت شویم که داستان سیاه و سفید است .از نظر نگارنده اینطور نیست . قانونمندیها در تکامل و در جنگ آزادی بخش و در مبارزات آزادیبخش دست من و تو نیست ارزشهایئ هستند که جز با پایداری و فدا ی مستمر به اثبات نمی رسند. اگر در چهار چوب یک دستگاه ارزشی حساب گرانه و تعادل قوایئ و بدست آوردن پیروزیهای سهل و آسان بیافتیم بطور خودکار توجیه و تسلیم و بریدگی و انشعاب و دسته دسته شدن را بدنبال خود دارد .چون دیگر آزادیخواهی و مبارزه برای آزادی نیست بلکه بده و بستان است و نهایتا دفاع کردن از خود است نه از انسانیت دفاع از ضد ارزش است نه دفاع از ارزش. همه چیز را از خود شروع می کنیم و با خود پایان می بریم . قطره آبی را بخواهیم فردیت و رشد بدهیم بطور جبری باید به دریا ریخت و از اندکی پول بخواهیم سرمایه عظیمی برای پروژه عظیمی بسازیم جبرا باید واریز به بانکی کنیم که تضمین ساخت آن پروژه باشد .در اینجا می بینیم که نه قطره ازبین رفته نه آن پول اندک بلکه هویت و بودن خودش را تضمین کرده است .اینها رو می گویم بدلیل اینکه در مبارزه با وحشی ترین دیکتاتورها و از نوع مذهبی آن هستیم طبعا قانونمندی های خودش را دارد در یک شرایط عادی و کشورهای دمکراتیک نیستیم در جنگ با رژیمی هستیم که سایه بر تمامیت زندگی ما انداخته است وصحبت از یک دیکتاتوری کلاسیک معمول نمی کنیم .در رژیمی که سرتاسرش جنایت و فساد است. در دفاع از خود آلترناتیو سازی نکنید در دفاع از خود جمهوریخواهی را و سکولاریزم را بهانه نکنید در دفاع از خود اسلام را با اسلام خمینی و آل منحوسش یکی نگیرید در دفاع از خود ارزشها را لوث نکنید در دفاع از خود بی راهه را راه قلمداد نکنید . کسی نمیتواند درس دمکراتیک و جمهوری خواهی و سکولاریزم به مجاهدین خلقی بدهد که در مقابل شعار یا روسری یا تو سری و حجاب اجباری رژیم آخوندی ایستاد و از آزادی های اجتماعی زنان ما دفاع کرد .در مقابل سنگسار زنان ما و آن قانون ضد انسانی قصاص ایستادن و بهای آن را پرداختند در مقابل سرکوب اقلیت ها و سرکوب ملیت های کرد و بلوچ و عرب وترکمن ایستادن .در مقابل جنگ بی حاصل و ضد میهنی ایستادن در مقابل اعدام ها و چماقداری اوایل انقلاب ایستادن .کسی نمی تواند و نباید درس شهامت و بزرگواری و دمکراتیک بودن را به مجاهدین دهد در حالی که رهبری مجاهدین گفت بفرمائید رژیم را سرنگون کنید ما نه فقط بلحاظ سیاسی بلکه ایدئولوژیک مان می رویم پشتشان و زانو می زنیم. در اصلاح طلبی هم جای تردید نیست که درسی نمی توانید بدهید آن شرایطی که میشد رژیم را اصلاح کرد آن سالهای 57 تا سی خرداد 60مورد نظرم است . مجاهدین بهای آن را تمام وکمال پرداختند با خوردن چماق با هدیه چشم و تحمل تمام رنج ها را پذیرفتند دم بر نیاوردند اما این پدیده شوم خمینی آنچه در سر داشت نه ایران آزاد و دمکراتیک بود و نه آن صلح و صفای هم زیستی مسالمت آمیز. جنگ افروزی شکنجه اعدام ترروریسم بین المللی و صدور انقلاب و صدور بنیاد گرائی حاکی از اینست که بقول رهبری هوشیار مقاومت مسعود رجوی افعی کبوتر نخواهد زائید وبرای صلح و آزادی می بایست چشم فتنه و جنگ افروزی را کور کرد . حال این پایداری و وفا به آرمان آزادیخواهی به وضوح روشن است که از همان اسلام دینامیک وپویا سرچشمه گرفته است البته به یمن پایداری همین رهبری مسعود و مریم و پایداری یاران پایدار مسعود در شورای ملی مقاومت و پایداری شیر زنان و شیر مردان مجاهد خلق در اشرف و لیبرتی و زندانیان سیاسی این مقاومت در سیاه چالهای رژیم و هواداران در داخل و خارج کشور و دانشجویان متعرض و هم صدا با مقاومت بحق مردم ایران و بهمین دلیل همراهی و هبستگی با مجاهدین در جنگ آزادیبخش نه نفی دگر اندیشان است و نه نفی فردیت و دیگر ارزشها و سنت ها بلکه سر چشمه حیات و بالندگی و افتخار است .درود بر روح وروان همه آزادیخواهان از صدر مشروطیت تا شهدای راه آزادی در طول این سی واندی سال اختناق و استبداد مذهبی حاکم بر میهن و درود بر شهدای بنیانگذار سازمان که با خون خودشان حیات این سازمان را تظمین کردند. علی اصغر مومنی

viernes, 1 de junio de 2012

تبریک به مردم ایران و رهبر مقاومت، به مجاهدین در اشرف و لیبرتی، به شورای ملی مقاومت ایران و یاران اشرف نشان سرانجام پس از ۱۵ سال، مردم و مقاومت ایران در ششمین مراجعه به دادگاه در ایالات متحده پیروز شدند. با توجه به محدودیت قوانین و روند متفاوت و بغرنج قضایی در آمریکا، این حداکثر چیزی بود که در این حکم از دادگاه استیناف در واشنگتن انتظار می رفت. مُهر مضاعف بر حقانیت مجاهدین و مقاومت ایران، که از مظلومیت بیکران ملت ایران در زیر سُمّ ستوران ولایت فقیه خبر میدهد. 
پیروزی نامتصور عدالت بر زد و بند و مماشات که در ابتدا غیر ممکن می نمود. 
تبریک به مردم ایران و رهبر مقاومت، 
به مجاهدین در اشرف و لیبرتی، 
به شورای ملی مقاومت ایران 
به یاران اشرف نشان در سراسر جهان، 
به شخصیت های برجسته آمریکایی و اروپایی و دنیای عرب، 
به مدافعان اشرف و مجاهدان اشرف و وکلای شجاع و سخت کوش آنان 
حکم دادگاه بار دیگر نشان داد که برچسب تروریستی علیه سازمان مجاهدین خلق ایران، به طور مطلق، نامشروع، غیرقانونی، غیر اخلاقی و صرفاً محصول زد وبندی ننگین بوده است. همان اهداف شوم سیاسی برای سازش و نگهداشتن آخوندها بر سر قدرت. مهمترین و موثرترین عامل ماندگاری ملایان خون آشام، زمینه ساز دو قتل عام در اشرف، باعث اعدام و زندانی شدن بسیاری از اعضا و هواداران مجاهدین و مقاومت ایران در داخل کشور، موجب اِعمال محدودیتهای ظالمانه علیه ایرانیان در آمریکا که امروز هم به مثابه چماقی در دست حکومت های ایران و عراق برای سرکوب مجاهدان اشرف و لیبرتی است. وزارت خارجه آمریکا باید حداکثر ضمن ۱۸۰ روز حکم قبلی در تیرماه ۱۳۸۹ را اجرا می کرد در حالیکه پس از ۶۰۰ روز هنوز از اجرای آن سر باز می زند. 
دم زدن از مخالفت با دیکتاتوری مذهبی و تروریستی حاکم بر ایران و پروژه تسلیحات اتمی آن در حالیکه اپوزیسیون مشروع و قدرتمند آن را با لیست تروریستی به بند کشیدند، از اساس متناقض و متعارض است. 
امیدوارم خانم کلینتون وزیر خارجه ایالات متحده، با سرعت عمل و با اجرای فوری این حکم، به یک سیاست اشتباه و مخرب و به یک بیعدالتی بی مانند در تاریخ کشور خود پایان دهد. 
همین دیروز خانم کلینتون در دانمارک به روشنی و به درستی گفت: به یاد داشته باشید که رژیم ایران خود را عمیقاً در سوریه جاسازی نموده و سپاه پاسداران آخوندها نیروهای بشار اسد را آموزش میدهد و هدایت می کند. نیروی تروریستی قدس است که به راه اندازی شبه نظامیان فرقه گرا در سوریه مبادرت کرده است . 
روز قبل از آن هم، خانم سخنگوی وزارت خارجه ، به صراحت اذعان کرد که اخراج سفیر بشار اسد از آمریکا واکنش اجتناب ناپذیر در برابر قتل عام خبیثانه و نفرت‌انگیز ِکشتار کودکان و زنان بیگناه توسط اوباشی بود که با کمک و همدستی با رژیم ملایان صورت گرفته است. آنها از طرف رژیم ایران حمایت می شوند. تاکتیک ها و شیوه کار بسیجیان بشار اسد از روی بسیج ملایان در ایران کپی برداری شده است. این عملکرد نیروی قدس سپاه پاسداران رژیم ایران را در سوریه نشان میدهد. 
آیا صریح تر از این می شد بر صحت و حقانیت مقاومت ایران و سازمان مجاهدین خلق ایران گواهی داد که از سه دهه پیش اعلام کرده اند رژیم ولایت فقیه کانون تروریسم و صدور ارتجاع و بنیادگرایی در این منطقه از جهان است؟ 
اکنون نامگذاری تروریستی مجاهدین که از این پیشتر در سراسر اروپا محو و نابود شده بود، در آمریکا ضربه مرگبار دریافت کرده است. وزارتخارجه میتواند با لغو بلادرنگ این نامگذاری شرم آور، تبعیت خود از حکم دادگاه و همچنین حسن نیت خود را هم در آخرین فرصت ابراز کند. اما اگر سیاست استمالت از فاشیسم دینی در ایران، ۴ ماه دیگر هم معطل کند، همه چیز روشن است و روشنتر هم خواهد شد و آنگاه مردم ایران و وجدان های بیدار در سراسر جهان قضاوت خواهند کرد. از این رو تمام هموطنان و یاران اشرف نشان و پشتیبانان این مقاومت را به تلاش حداکثر برای لغو هر چه سریعتر برچسب توسط وزارتخارجه آمریکا فرا میخوانم. 
در عین حال تأکید می کنم که مردم و مقاومت ایران و به ویژه سازمان مجاهدین خلق ایران پیروزی بزرگ و تعیین کننده خود را همین امروز بدست آوردند. 
همزمان با سالمرگ خمینی، دجال خونریز ضد بشر بر همه آزادگان ایران زمین مبارک و گرامی باد. 
حرف آخر با جوانان دلیر میهن و زنان و مردان آزادیخواه، همان حرف مسعود است که به آنها گفت: بگویید مرگ بر اصل ولایت فقیه- زنده باد ارتش آزادی تا رستگار شوید.

martes, 29 de mayo de 2012

وحدت ملی در سایه احترام به باورها و اعتقادت عمومی پادزهر رژیم آخوندی .علی مومنی


 

همگان در جریان جنجالی که فتوای ضد انسانی و ددمنشانه به اصطلاح مراجع تقلید علیه یک خواننده ایرانی براه انداخت قرار دارند. آنچه نگارنده را به تعجب وا می دارد فتوای ارتداد از جانب آخوندهای دایناسور حاکم بر ایران نیست. ترانه ای که توسط هنرمند هموطنمان شاهین نجفی به اجرا در آمد نیازی به توجیهات آقای بهرام مشیری نداشت.  تلاشی برای فرار از مسئولیت است زیرا آنکسی که اعتقاد به اسلام دارد اگر اعتقادتش ماهیت ارتجاعی و بنیاد گرائی نداشته باشد پشیزی هم به اینگونه ضدیت های کور و فاقد منطق ارزش قائل نمی شود. او بیش از هرکس دیگری علیه اینگونه فتواها بر می شورد. مسلمانی که تا بن استخوان اعتقاد به برابری و عدالت اجتماعی و آزادی بیان دارد و برای تحقق این ارزشهای جهان شمول در شرایط کنونی تنها وظیفه خود را جنگیدن تمام عیار با رژیم آخوندی و ترهات فکری تار عنکبوت بسته آنها می داند تا هم ملتی را از شر این کفتار صفتان آزاد ساخته و هم دین خود را از انحصار دین فروشان برهاند و ارزشهای  آن را احیا سازد.

 فتوای ارتداد و کشتن شاهین نجفی محصول یک جهالت و بخشی از پتانسیل ویرانگری است  در درون اسلام بنیادگرا و ضد دمکراتیک و سکان داران انحصاری آن یعنی آخوندها نهفته است. پس بجای مبارزه با معلول باید با علت و سرمنشا این انحرافات و جهالت ها باید مبارزه کرد. حکم ارتداد علیه شاهین نجفی تنها بخش کوچکی از جنایاتی است که هر روزه از بام تا شام از این رژیم سر می زند. محکوم کردن حکم ارتداد و کشتن یک انسان بخشی از وظیفه هر انسان و بطور اخص هر عنصر موحد یکتاپرستی است اما این کافی نیست. باید سرچشمه و منشا این جنایات را خشکاند. 

بنده آقای شاهین نجفی را نمی شناسم هر چند شنیده ام که گویا ایشان قبلا بسیجی بوده اند. به اینهم کاری ندارم چرا که انسانها تغییر پذیرند. اما سخن من با چنین هموطنانی این است که آیا راه و مسیر بهتری برای رسیدن به مقصود که همانا سرنگونی تمام عیار رژیم حاضر می باشد وجود ندارد؟ آیا شیوه مناسبتری برای بیان مخالفت خود با آنچه که به نام اسلام در کشورمان جریان دارد نمی شناسیم؟. منظورم این است که همانگونه که مسیحیت با جنایات کلیسا و سکانداران رسمی مسیحیت محو و نابود نشد اسلام هم بعنوان یک آئین که باورمندانی برای خود دارد با جنایات رژیم حاضر محو و نابود نخواهد شد. بخصوص آنکه این واقعیت را از نظر دور نداریم که بزرگترین جریانی که علیه این رژیم به مبارزه ای تمام عیار و جانانه پرداخته و بهای آن را به تمام و کمال پرداخت نموده است با اتکا و باور بر همین دین و آئین علیه خمینی و سلف او و عمله و اکره استبداد مذهبی قیام نموده است. 

 هموطن عزیز سی سال است رژیم ضد بشری و ضد اسلامی خون این مردم را در شیشه کرده است. شکنجه و اعدام و تحقیر و فقر و بیکاری و اعتیاد تمامی اقشار جامعه را فرا گرفته است. هر صدای اعتراضی در گلو خفه شده و سرکوب گردیده است. ابعاد این جنایات چنان وحشتناک است که جامعه برای تعدیل و تخفیف در ان به کسانی پناه برده که خود معمار و طراح سرکوب در این رژیم و از عوامل اجرائی آن بوده اند و بزرگترین رسالت خود را "بازگشت به عصر طلائی امام" جنایت پیشگان و حفاظت از "میرات گرانسنگ" او می دانند.  

اگر بخواهیم از دیدگاه تاریخی به قضایا بنگریم همواره جریانات و یا افرادی بوده اند که بخاطر ضدیت با اسلام و پیامبر آن به طرح مسائل شبهه برانگیز پرداخته اند و گاها به آنها توهین کرده اند. تاریخ مملو از این برخوردهای انحرافی است اما در پس تمامی این ضدیتها و برخوردهای انحرافی نه تنها از ارزش اسلام و پیامبر آن و یا امامان شیعه و باورمندان به آن کاسته نشده بلکه در طول زمان شاهد رشد و شکوفائی آن هم بوده ایم بطور مشخص در دوران قرون وسطی که علیرغم انحطاط مسیحیت بخاطر سکانداری کشیشان و دستگاه تفتیش عقاید کلیسایی ما شاهد رشد و تنویر افکار عمومی در پناه اسلام بوده ایم. اندیشمندان ایرانی - اسلامی نقش بسزائی در آن مقطع از تاریخ بشریت در جهت تنویر و رشد افکار عمومی و علم و دانش بشری ایفا نموده و ارابه تکامل را به پیش رانده اند. واقعیتی انکارناپذیر که بسیاری از مورخان بی طرف هم به آن اعتراف داشته و بر آن صحه می

domingo, 20 de mayo de 2012

دو طیف به ظاهر در تضاد

دو طیف به ظاهر در تضاد
همیشه طیف آخوند ارتجاعی و طیف سکولار حاکم بر سر یک اصل با هم در وحدت بسر می بردند یکی با دست رنج و کار دیگران می زیسته و بدون خبر از رنج ومشقت کارگر و دهقان زالو صفتانه به زیستن ادامه می داده البته با تکیه به دین و دین فروشی و دیگری حق حاکمیت و مشروعیت حاکمیت را از آخوند های مرتجع وام  می گرفته و با فتوا و دعا ها و تایئد نامه مذهب چکمه به پا میکرده و بر تخت و تاج تکیه میزده البته با واسطه اربابان ولایتی و ایالتی .
وقتی شاه کمر بسته امام رضا میشود توسط آخوند ارتجاعی و می تواند دست به هر جنایتی بزند چرا که کمر بسته امام رضا شده البته آخوند خمینی صفت می تواند بهترین فرزندان این میهن را تحت هر عنوانی به جوخه اعدام بسپارد و وارثان تاج تخت سکوت می کنند تا از این جنایت به اسم اسلام خدا مردم را بیزار و بیگانه از ایمان و عقاید خود کنند و دو باره آن دور بطل تاریخ تکرار شود .بشار اسد سکولار و میلوشویچ در بوستی هزاران انسان را قتل عام می کنند کسی فریاد اعتراض سر نمی دهد مبادا منافع روسیه وآخوندها و چین متصرف کننده اقتصاد ایران در خطر بیافتد .
سی سال است در مقابل این رژیم ضد انسانی که بنام خدا و پیامبر شکنجه می کند و سنگسار می کند به بهانه های متخلف صدائی در نمی آید .هنوز کسی خبر دار نشده چه بر ایران این سی سال گذشت . اما تا یک فتوای علیه سلمان رشدی و فردی بنام شاهین مثل بم صدا می کند آه وناله از اسلام سر میدند آی اسلام چنین وچنان .
چپ نما ها و حزب توده در اوایل انقلاب ایران  میگفتند و می نوشتند که مذهب افعیون توده ها است اما از امام دجال جماران و خامنه ای جنایتکار حمایت می کردند در سر کوب آزادیخواهان ما  به او تبریک می گفتند و خامنه ای جنایت پیشه را کاندیدای ریاست جمهوری معرفی می کردند .سند آن موجود است .
زندانیان سیاسی ما با همان اعتقاد عمیق به اسلام طلسم ولایت فقیه را شکستند و او و نام او را لعنتی و بی آبرو کردن . کسانی که  واداده گی و بریدگی را مشی راه خود کرد و سیاست شکوفائی جمهوری اسلامی را در پیش گرفتند  و جای جلاد و قربانی را عوض کردند و میکنند  همین نیروی سکولار دیروز و امروز بوده.
امام نقی یا تقی را که متعلق به تاریخ 1400 سال پیش است باید به تمسخر گرفت برای فرار از خامنه ای و آخوندهای خمینی صفت .برای فرار از مسئولیت روز در مقابل ظلم و ستم آخوندی .
مذهب ستیزی از روی عقد وکینه و نژاد پرستی  در خدمت آخوندها قرار خواهد گرفت .
بریده ها و وادادگان و سیاست تسلیم در مقابل فاشیسم مذهبی حاکم  اکثریت از طیف سکولار و ضد مذهب بودن .اگر بر کسی هنوز پوشیده است برود تحقیق کند.
.من مسلمانم و به آن افتخار میکنم  من اسلام  را بر برده گی و نژاد پرستی ترجیح می دهم . باید به این حکومت مذهبی پایان داد .

sábado, 19 de mayo de 2012

آلترناتیو یک ارزش است قبل از اینکه یک ابزار باشد



بنده ضعف هایئ در نوشتن فارسی دارم چه در گرامر و چه در املاء از خوانندگان پوزش می طلبم .
در کشورهای دمکراتیک در فضای باز و سالم سیاسی اجتماعی و با حق بر خوردار بودن از رسانه ها ی دولتی وغیر دولتی  در یک زمان معین مبارزه می کنند و حزب حاکم را به چا لش می کشندو با بحث آزاد همه ایده ها و برنامه را مورد مطالعه و برسی قرار می دهند  و بعد از آن منتظر رای مردم میشوند تا اینکه ببینند که نتایج انتخابات چه میشود و این هم هست همه گی به اعلام نتایج از سوی وزارت داخله گردن میگذارند و آن نتایج را برسمیت می شناسند و ریئس دولت قبل به شکست انتخاباتی اقرار و تبریک می گوید به حزب و یا نیروی جدید این موضوع خیلی عادی و معمولی است در این کشورها و همه آنهایئ که  هم به حزب بازنده رای دادن به همان میزان سهیم هستند در مسئولیت پذیری یعنی دولت جدید نماینده همه است و محور اصلی  مشروعیت و مسئولیت قانون اساسی است که  همه حول محور آن مسئولیت می پذیرند در صورتی که قانون اساسی را بخواهند تغییراتی بدهند باید با همه احزاب به توافق برسند و دست بردن در قانون اساسی کار ساده ای نیست مستلزم کار جمعی احزاب سیاسی است .
اما در کشورهای دیکتاتوری بسیار متفاوت است آلترناتیو یا وجود ندارد یا اینکه نمایشی بیش نیست و انتخابات هم نمایشی بیش نیست . مثل سوریه و مصر سابق و لیبی سابق و کوبا .
در ایران باید بگم ایران اسیر یعنی وطن خودمان داستان چیز دیگری است این برای ما ایرانیان دارای حائز اهمیت است .
رژیم جمهوری  اسلامی  که باید گفت نه جمهوری نه اسلامی نه ایرانی در واقع امروز کسی نیست که  بتواند از این رژِیم دفاع کند. بنا بر وسعت جنایت و خونریزی و فقر بیکاری و نابودی فرهنگی و اقتصادی  از زره ای مشروعیت سیاسی اجتماعی بر خوردار نیست اگر بر خوردار بود نیازی به عوام فریبی و تروریسم و اعدام وسرکوب مخالفان نبود . درحکومت مردم بر مردم دیگر صفت رژیم را بکار نمی آید.وقتی می گویئم رژیم منظور این است که مردمی نیست و مشروعیت مردمی ندارد.
از بحث اصلی دور نشویم بحث آلترناتیو بود . اگر این رژیم آلترناتیو واقعی نمی داشت به این روزگار سیاه گرفتار نمی شد اگر این رژیم مردمی بود و آلترناتیو داخلیه اش هم حق حرف زدن داشتند نیازی نبود به جنگ هشت ساله با همسایمان عراق . اگر این جنگ میهنی بود نه کشور گشائی قرون وسطائی نیاز نبود که بگوید جنگ یک نعمت الهی است . نیاز نبود که خمینی بدون هیچ گونه شرح وتوضیح مطبوعاتی و پاسخ دادن به مردم جام زهر بنوشد و قعطنامه پایان جنگ را بپذیرد . اگر این رژیم آلترناتیو واقعی نداشت نیاز به تحمل هزینه های هنگفت برای سرکوب اپوزیسیون در خارج نداشت  وقتی آقای شیراک تصمیم بر اخراج و استرداد  پناهندگان سیاسی میگیرد  از آنجائی که می دانیم که گربه مرتضی علی برای رضای خدا موش نمی گیرد .یعنی محدودیت مجاهدین در فرانسه سالهای گذشته رایگان انجام نمی شده و باج های کلانی صرف آن شده است . رژیم اگر ذره ای مشروعیت مردمی می داشت برنامه اتمی را مخفی نمی کرد.اگر زره ای مشروعیت مردمی می داشت 3500 مجاهد خلق بدون سلاح و محصور و منفور و فاقد جایگاه مردمی به اصلی ترین کابوس و وحشت برای رژیم تبدیل نمی شد.
بسیاری سعی می کنند هر طور شده سرپوش بر حقیقت ایرانی بگذارند چطور؟ طرف هایئ هستند با نام و نشان مختلف  خودشان را آلترناتیو رژیمی معرفی می کنند که تا این اواخر از رژیم آخوندی یا دفاع می کردن و یا آنرا  با اقتدار می دانستند و یا اینکه در بی تفاوتی و سکوت کامل بودن .من حرفم این نیست که حق ندارن آلترناتیو شوند خدای ناکرده زبانم قطع .نه  این طیف باید بگویند که چه سنخیتی با این آلترناتیو بعنوان یک ارزش  دارند .کسی که آلترناتیو را بعنوان یک ارزش می نگرد و قصد بر آزاد سازی ارزشهای جهان شمول دارد  دیگر نمی تواند با رژیمی که ناقض تمام ارزشهای انسانی است نقطه اشتراک داشته باشد .دیگر نباید دنباله رو عقده ها  و کینه های این رژیم از یک نسل فدا وصداقت باشد.دیگر نباید به آن سیاست استمالت و مماشات ادامه دهد . دیگر نباید نامه نگاری بکند برای دولت خارجی که مبادا مجاهدین را از لیست استمالت بیرون بیاورید .لیست تروریستی را می گویم .اگر دیدگاه ارزشی به آلترناتیو دارد باید در همه صحنه ها پشتیبان نیروی جنگنده با این رژیم باشد که حامل و پیام همان ارزشها است  . نه تعضیف کننده. دیگر نباید در سانسور اخبار این مقاومت بی تفاوت بماند .
وحشت از نیروی پیشتاز و سانسور نیروی پیشتاز و تضیف نیروی پیشتاز و پیشاهنگ دور باطلی است که رژیم آخوندی خواستار آن است و روی آن سرمایه گذاری میکند.آلترناتیو یعنی جایگزین کردن یک ارزش  بریک ضد ارزش .سانسور و عقده گشائی و لوث کردن مفاهیم  یک ضد ارزش است . دنیا تنگ وتاریک نیست هرکسی و یا جمعی مسئول ارتقا و رشد خود است .با موج سواری و میوه چینی همسو شدن با رژیم  ضد بشری آخوندی  در مخدوش کردن چهره مقاومت ارتقا و اعتماد و مسئولیت بدست نمی آید .
نکته آخر .
اگر بعنوان ابزاری برای سرنگونی به آلترناتیو نگاه کنیم .از آنجائی ما باید متکی بر اصل کس نخوارد پشت من جز و ناخن انگشت من باشیم . باید ابزار از میان مردم باشد و برای مردم باشد . سرنگونی اگر برای آزاد سازی ارزشها و برقراری دمکراسی باشد نباید مشروط  باشد  نه به نیروی خارجی نه نیروهای سرکوبگر دیروز  و نه مشروط  به باقیماندگان حکومت سابق  . ارزان خریدن و ارزان بدست آوردن گران تمام میشود . خمینی ارزان  رهبری انقلاب مردم را به دست آورد و دیدیم  چه بلائی بر سر همه آورد . برای آزادی باید بها پرداخت .
با بهترین آرزوها

sábado, 12 de mayo de 2012

قطره ای از عدالت و ذره ای وجدان بیدار

فرد کابری از سایت بالاترین کتاب وجدان بیدار را نسخه آقایان موسوی کرده بود برای اینکه ایشان بخوانند .امروز یاد این کابر بالاترین افتادم بدلیل اینکه اول کتاب وجدان بیدار را بنده خواندم دیدم چیزی که بر ملت ما و مبارزین واقعی ما گذشته خیلی وحشت ناکتر و خیلی نامردمی تر و ناجوانمردانه تر از محتوای آن کتاب بر ما گذشته هست .وجدان بیدار داشتن از یک کتاب خواندن میتواند برخواسته شود اما از هزار کتاب خواندن هم ممکن است خبری از وجدان نباشد . از یک ناعدالتی کوچک میتواند وجدان برخیزد و زبان اعتراض باز کند و فریاد بر آورد و عامل حرکت انسان وانگیزه برای عدالت و آزادی باشد . این را هم تجربه شده داریم که از اعدام های جمعی و کشتار جمعی و اعدام روزانه کسانی بودن که دم بر نیاوردن هیچ تبریک هم به جلاد گفتند .اینجا خبری از وجدان نبود و نه از عدالت نه بدلیل عدم آگاهی بلکه بدلیل سر توی آخور داشتن بود و دنبال جاه مقام ومنصب و پول ومنال بود که چشم قلب و وجدان بسته باقی ماند تا این اواخر بهار عرب که آغاز شد آقای محمد نوری زاد از اهل بیت امام زهر خورده جلاد جماران اعتراف می کند که دروغ گفتیم آدم کشتیم و شکنجه کردیم برای ماندن در قدرت . رژیم آخوندی و تمام سران و گرگهای کوچک وبزرگ آن در این دوره تغییر با چالش بزرگی مواجه هستند که از بدو شروع سربریدن آزادیها و خشکاندن قطرات عدلت در مغز وروحشان نفوذ کرده بود همیشه بر این طبل می کوبیدن که منافقین تمام شدن و حضوری در ملت ندارند و منفورند و هزار یک اتهامات صدمن یک غاز که فقط برای روحیه دادن نیروهای خودشان مصرف داشت .خب امروز از سخنگوی وزارت خارجه بیت ولایت باید سوال کرد خب این وحشت از اشرف بی سلاح و لیبرتی محصور و شبه زندان برای چیست ؟ از کجا میسوزید و آه ناله سر میدهید ؟ چرا وحشت دارید از قطره ای عدالت ؟ مگر نمی گفتید مجاهدین منفور هستند و جایگاهی ندارند در میان ملت ایران ؟ مگر عقلتان را از دست داده اید این همه مزدور و لابی استخدام کنید برای نامه نگاری به دولت آمریکا مبادا منافقین را از لیست در بیاورند و صدای آمریکا هم به صدای ملا تبدیل کردید یا کردن و آیت الله بی بی سی را هم در خدمت گرفتید البته ممکن آنها شما را بخدمت گرفتن برای ادامه خیانت به این ملت با این تاریخ و با این فرهنگ .بنده اعتقاد دارم بزرگترین خدمت به استعمار گران از ناحیه همین رژیم های دیکتاتوری و دیکتاتورها است از همین رو است که شما استثمار می کنید و آنها استعمار . 

اما به این موضوع میخواستم بپردازم .قطره ای از عدالت کافی است برای دهم شکستن سیاست مماشات با رژیم و در هم کوبیدن سیاست استمالت از این رژیم آخوندی حاکم بر ایران. 

دادگاه استیناف فدرال آمریکا و شکایت سازمان مجاهدین خلق هم رژیم را به سوز گداز وداشت و ابراز وحشت کرد و هم تناقض گویئ های وکیل هیلاری کلینتون را برملا میکند وکیل مجاهدین در جواب وکیل هیلاری کلینتون که مدعی شده بود که هنوز دسترسی به کمپ اشرف نداشتن برای اینکه بدانیم این سازمان سلاح دارد یا ندارد می گوید اما دولت به خوبی می داند اشرف همواره برای بازرسيهای اعلام نشده در سراسر دوران اشغال عراق توسط آمريکا از آوريل ۲۰۰۳ تا اوايل ۲۰۰۹ در دسترس بوده است. 

افسران ارشد آمريکايی که مسئول حفاظت از کمپ اشرف در طول آن سالها بوده اند به اتفاق آرا اظهار داشته اند که نيروهای آمريکايی به تمامی ساختمانها و پرسنل اشرف دسترسی کامل داشته اند و مکرراً بازرسيهای اعلام نشده ای را به اجرا درآورده اند. 
ژنرال ديويد فيليپس، سرهنگ وسلی مارتين، سرهنگ گری مورش و سرهنگ مک گلاسکی که همگی به عنوان فرماندهان آمريکا در اشرف خدمت کرده اند در شمار 21مقامی هستند که در لايحه يی که در پرونده به طور رسمی به ثبت رسيده است در اين باره شهادت داده اند. 
دولت همچنين کاملاً آگاه است که در آوريل ۲۰۰۹ به عنوان بخشی از کار انتقال کنترل بر روی اين کمپ، نيروهای عراقی اشرف را با استفاده از يکان سگهای پليس به طور کامل جستجو کردند و يک مدرک مکتوب دادند که هيچ سلاح و مهماتی پيدا نکردند. 


رژیمی صد بارنه بلکه هزار بار خواب دیده بود که مجاهدین نابود شدن بعد از اعدام و حلق آویز هوادران دور ونزدیک این سازمان و لاطائلات و مزخرفات عوام فریبانه اش سراسر از عقده وکینه توزانه و مزورانه اش خلاصه بگور رفت و مجاهدین خلق همچنان زنده وسر بلند و با افتخار تمامیت این رژیم را به چالش کشیدن وبه مادر چالشها و تضاد های سرنگون کننده تبدیل شدن . این یعنی حیات سیاسی اجتماعی و مبارزاتی یک ملت . این آن گنج عظیم ما ایرانیان ایران دوست و آزاده است این راه و رسم و این نسل صدق وفدا انگیزاننده است این است آن گنجینه عظیم و با ظرفیت عظیم .این یک توهم نیست عین واقعیت است .اگر توهم بود رژیم ددمنش آخوندی راحت می خوابید و تمام تضادها و چالشهای بزرگ و کوچک رژیم را سر هم بندی می کردن و اختلافات گرگ های ولایتی و سبزینه گی باز هم سر پوش می گذاشتند و به غارت چپاول ادامه می دادن .و حتی برنامه اتمی رژیم هم به سرنگونی راه نمی برد . اگر بخواهم بدون مبالغه و تعارف بگویم ما ایرانیان باید کلاه مان را بیاندازیم بالا و شکر این نعمت تاریخی و مبارزاتی را بکنیم . فرق نمی کند چه اندیشه ای داریم فقط آزادگی نیاز دارد و خط سرخ داشتن با این رژیم ددمنش و سرا پا فساد آخوندی

domingo, 6 de mayo de 2012

پیروزی دمکراسی و سوسیالیست در فرانسه


 هر انتخاباتی در کشور های اروپائی یا کشورهای دمکراتیک  پشت سر می گذاریم  همیشه به این فکر می کنم  که چرا  ملت ما نباید از این پدیده دمکراسی لذت ببرند و چرا هنوز بعد از سی واندی سال ملت ما اسیر یک مشت دجال و غارت گر و شکنجه گر است . درست است که راه دمکراسی یکشبه طی نمی شود  کار مورچه ای است  و باید بهای آزادی و دمکراسی پرداخت . اما  مشکل پرداخت بها نیست و مشکل فرهنگ هم نیست وقتی به تاریخ معاصر نگاه می کنیم  ملت ما کم بها نپرداخته است در همین سی سال  حکومت آخوندی کم شکنجه شدیم کم اعدام شدیم کم زندانی شدیم کم تحقیر شدیم و کم بها پرداختیم  نه نه نه . اگر دمکراسی و عدالت اجتماعی خوب است چرا فقط برای همسایه .؟

بنده بسیار خوشحالم برای مردم فرانسه و به سوسیالیستها هم تبریک می گویم برای این پیروزی حقوق بشر و دمکراسی پایدار فرانسه . اما ما ایرانیان باید از اینها سوال کنیم در زمینه سیاست خارجی چرا حقوق بشر خوب اما چشمتان را در مقابل اعدام های روزانه بهترین فرزندان و دوستان ما در ایران می بندید . اگر ارزشها انسانی خوب است چرا دست تان را بطرف ارتجاعی ترین و ددمنش و خونریز ترین حکومت دراز میکنید .مگر شما نماینده مردمی نیستید که دمکراسی و عدالت اجتماعی را ستایش می کنند پس چرا دست در دست  زن ستیزان و فرهنگ ستیزان و آزادی ستیزان حکومت آخوندی میدهید .؟

این موضوع برای ما اهمیت دارد در صحنه بین المللی که بتوانیم صحنه را بنفع ملت خودمان بچرخانیم که برای منافع کوتاه مدت و یا دراز مدت خودشان بها را از جیب ملت ومردم ما نپردازند .دست سیاست استمالت جو و مماشات طلب را از جان ومال و آرامان های انسانی مردم ایران قطع کنیم .

از اینها بخواهیم با تمام قدرت و با پشتوانه همان ارزشهای انسانی جهان شمول آقایان  دولت مردان  دمکراتیک دست از تناقض  کاری و تناقض گوئی بردارید و همان چیزی را که برای مردم خودتان میخواهید برای ملت ما هم باید بخواهید . مگر نمی بینند که مردم سوریه هر روز کشته میشوند  چرا ساکت هستید مگر جان یک سوری با یک فرانسوی و یا یک آلمانی و آمریکائی فرق می کند؟ مگر انسانسها در داشتن قلب و حق انتخاب و حق زندگی اشتراک ندارند . البته که هر ملتی خودش مسئول تغییر و یا یک انقلاب برعلیه ظلم وستم است اما نباید بی تفاوت بود و دید که یک دیکتاتوری بهر قیمتی می خواهد بقای خودش را حفظ کند و از طرف خارجی هم کمک شود یا نادیده بگیرند .نادیده گرفتن اعدام وشکنجه وکشتار از طرف یک کشور دمکراتیک  غیر قابل توجیه است .

نکته آخرم متوجه همه اصلاح طلبان دورغین و افرادی است که برای یک مشت دلار از خودشان پلی ساختند برای ادامه سیاست مماشات و استمالت از حکومت آخوندی در ایران . آقایان بعد از سی سال جنایت و شکنجه واعدام و سنگسار و فقر و اعتیاد و تحقیر کرامت انسان سعی بر این دارند با به خدمت گرفتن رسانه های خارجی فارسی زبان  رژیم آخوندی را از سرنگونی نجات دهند و چالشهایئ که رژیم با آن مواجه است بنوعی آن را دور بزنند .

گمنام

martes, 1 de mayo de 2012

نامه سرگشاده به سر دبیر بالاترین



.
بله خطابم به شماست .ضمن قدر داني از تکنولوژي و زحمات شما در راه اندازي بالاترين به عنوان يك سايت خبر رساني ,تلاش شما با هر انگيزه اي كه باشد از اينكه امكاني است براي همه علاقه منداني كه مايل هستند از اين طريق افكار خود را با جامعه ايرانيان در داخل به رغم سانسور و فيلترينگ شديد رژيم كه با فيلتر شدن ميسر است و نيز ايرانيان خارج از كشور در سراسر دنيا در ميان بگذارند , تلاشي مُفيد است و به همين دليل من و ساير هموطنان از اين سايت استفاده كرده و مي كنيم.
اما متاسفانه تصميم به بستن حساب شمار زيادي از كاربران ظرف يكي دو روز اخير كه بازتابش در فضاي مجازي مرا متوجه اين موضوع كرد
بسيار غير معقول و غير منطقي به نظر مي آيد. برخي كامنتها حاكي از رعايت نكردن بي طرفي در رابطه با پيشبرد كار اين سايت مي باشد.
ممكن است برخي از كاربران ناخواسته مرتكب نقض قوانين سايت هم شده باشند اما بستن حساب كاربري فعالين با سابقه و با تجرب اين سايت بيانگر چيزي فراتر از رعايت نكردن قوانين سايت است.
چنين مي نمايد كه حذف فله اي مخالفين جدي جمهوري اسلامي در دستور كار بوده كه تفتيش عقايد و نقض آزادي بيان و اهداف اين سايت كه معتقد به انعكاس همه صدا ها بوده مي باشد .
آقاي سر دبير حساب هاي كاربران سايت بالاترين بدون هيچ دليلي بسته شده اند و اين اقدام مورد پسند رژيم سانسور چي مُلاها خواهد بود كه از اطلاع رساني آگاهيبخش واهمه دارد. بهتر است هر چه زودتر به کابران حساب آنها بر گردانيد و حساب ها را باز کنيد.
به آزادي احترام بگذاريد و گرنه سايت مُعتبر خود را بي اعتبار خواهيد كرد.
با آرزوي توفيق

domingo, 29 de abril de 2012

دکترمنوچهر هزارخانی- مشکلات آنها و مشکلات اینها

چند روز پیش آقای هنری ووستر، مدیر دفتر ایران در وزارت خارجه آمریکا، در مورد مجاهدین، لیست سیاه وزارت خارجه، رای دادگاه و پیگیری آن توسط پاره یی از مسئولان سابق دولتی و ... توضیحاتی داد که غالبا تکراری و شناخته شده بودند و در رسانه ها هم انعکاس پیدا کردند. من می خواهم از میان همه آنها فقط به دو مورد اشاره کنم .
مورد اول آن جاست که گفته است«یکی از مشکلاتی که ما با مجاهدین خلق داریم این است که به دیدهٴ ما آنها نماینده یک جنبش اصلاح طلب دموکراتیک در ایران نمی توانند باشند». هر چند نخستین سؤالی که به طور طبیعی در برابر این اظهار نظر به ذهن می رسد این است که آیا حتما باید نماینده جنبش اصلاح طلب دموکراتیک بود تا به تروریسم متهم نشد و حتی بعد از رای دادگاه مبنی بر رفع اتهام باز هم گروگان نگهداشته شد؟ اما قصدم وارد شدن در جدل نیست ، فقط یادآوری این نکته است که مشکل متقابل مجاهدین با دولت آمریکا، آن طور که واقعیتهای روزمره نشان میدهند ، اصلا به این پیچیدگی نیست و به ذات و ماهیت کاری ندارد؛ مشکل تناقض قول و فعل است. مشکل پایبند نبودن به عهد و قرار است، مشکل بی اعتنایی به لگدمال شدن حقوق اولیه انسانی، مثل حق زندگی ، حق مالک بودن داراییهای خود و حق استفاده از آنها ، حق دسترسی داشتن به امکانات ساده زندگی روزمره مثل آب آشامیدنی، دسترسی داشتن به پزشک و دارو، حق مصون بودن از شکنجه جسمی و روحی و از رفتارهای توهین آمیز و غیرانسانی و خلاصه تمام حقوقی که اعلامیه جهانی حقوق بشر برای تمام انسانها ـ چه نماینده یک جنبش اصلاح طلب دموکراتیک باشند و چه نباشند ـ به رسمیت شناخته است. مشکل مجاهدین با دولت آمریکا به همین حقوق بدیهی و پیش پا افتاده یی بر میگردد که دولت دست نشانده محلی به طور سیستماتیک نقضشان می کند و ابرقدرت فاتح جنگ و منصوب کننده دولت محلی ، این اعمال وحشیانه و ضدانسانی را تحت عنوان ”اعمال حاکمیت” توجیه و حتی تشویق می کند.
از قضا اقدام شجاعانه شخصیتهای آمریکایی جهت طلب عدالت برای مجاهدین هم در واقع اعتراض به همین نقض حقوق اولیه است . آنها از مجاهدین دفاع نمی کنند ، ازآرمانهای اصیلی دفاع می کنند که تصور می کردند جزء ذاتی فرهنگشان است و حالا با بهت زدگی شاهد زیرپاگذاشتن آنها توسط زمامدارانشان هستند. از این روست که از ته دل فریاد می زنند ننگ بر ما که نقض عهد کردیم و به تعهداتمان پاسخ ندادیم ، و با صدای بلند اعلام می کنند که ”کمپ لیبرتی ” به اسارتگاههای جنگی بیشتر شباهت دارد تا به اردوگاههای پناهندگی. این فریاد اعتراض” دوحزبی” هم ، که طنینش در واشنگتن ”تجار محترم” همان دو حزب را به وحشت انداخته است ، نوعی ”صدای آمریکا” ست؛ صدای دیگری از آمریکا یا ، درست تر بگویم ، صدای آن آمریکای دیگر است؛ آمریکای نخستین انقلاب ضد استعماری ، آمریکای بیانیه استقلال و حقوق بشر ، آمریکای آرمانخواه و طالب آزادی . مگر این آمریکاییان شجاعی که احقاق حقوق پایمال شده مجاهدین را مسأله خودشان کرده اند و ”تجار محترم” دولتمدار با لولو خورخوره احضاریه خزانه داری می خواهند آنها را بترسانند، گناهشان چیزی جز عدالت طلبی و آرمانخواهی انسانی فرا حزبی ، فرا ملیتی ، فرازبانی، فرادینی و فرانژادی است؟
نکته دومی در سخنان آقای مدیر دفتر ،که قابل تأمل بنظرم می رسد این است : «با توجه به کنترل غیر دموکراتیکی که رهبران این گروه بر اعضا دارند، گروه نمی تواند پیشقراول دموکراسی که آمریکا برای ایران در نظر دارد قلمداد شوند». هرچند او توضیح نمی دهد که آن ”دموکراسی که آمریکا برای ایران در نظر دارد” از چه قماشی است، اما با توجه به نمونه های پیاده شده (یا مونتاژ شده) در جاهای دیگر به سادگی می توان دریافت که مدل مورد نظر اگر نسخه اندکی بزک شده از همین جمهوری اسلامی موجود نباشد، حتما شریعت گرا و ، به قول امروزیها، آخوند ـ کومپاتیبل هست. طبیعی است که در ا ین ”پروژه دموکراسی” مجاهدین پسقراول هم نمی توانند باشند. این حقیقتی است که او می گوید در حالی که آن قدر بدیهی است که نیاز به گفتن ندارد. اما حقیقتی که او نمی گوید و نیاز به گفتن دارد این است که راه اندازی هر نوع ”پروژه دموکراسی” آخوند کومپاتیبل ، مستلزم از میان برداشتن جنبش سرنگونی طلب سازمانیافته است. در این جاست که اهمیت ”کنترل غیر دموکراتیکی که رهبران این گروه بر اعضا دارند” آشکار می شود، چون در عرصه مبارزه و زیر انواع فشارهای جسمی ، روانی، سیاسی، نظامی ، حقوقی، اقتصادی، و ...، مانع از وارفتن همبستگی و یکپارچگی می شود و امکان می دهد پایداری و استواری سازمانی ادامه یابد. هدف همه «اعمال حاکمیت ها ، ”تسهیل کنندگی ” ها ، در لیست نگهداشتن ها ، کوچ دادنهای اجباری ، زندان سازیها و انواع دیگر فشارها و مشقتهایی که باید هنوز در انتظارشان بود، خرد کردن همین روحیه مقاومت و از کار انداختن همین سازمانیافتگی است. حالا شما به چهره رزمندگانی نگاه کنید که ماههای متمادی است هر روز جلو مقر سازمان ملل متحد در ژنو جمع می شوند و حق پایمال شده شان را طلب می کنند. آیا در این چهره ها اثری از یأس یا تزلزل میبینید؟ اینها رزمندگان سر سخت و استوار مبارزه نا متقارن در همه جبهه ها هستند. اگر فردا همین امکان تظاهرات را هم از آنها بگیرند، حتما راه دیگری برای ادامه مبارزه خواهند یافت یا اختراع خواهند کرد، ولی میدان را خالی نخواهند گذاشت.

آخرین به روز رسانی ( جمعه، ۰۸ اردی‌بهشت ۱۳۹۱ ۱۹:۵۴ )