martes, 29 de mayo de 2012

وحدت ملی در سایه احترام به باورها و اعتقادت عمومی پادزهر رژیم آخوندی .علی مومنی


 

همگان در جریان جنجالی که فتوای ضد انسانی و ددمنشانه به اصطلاح مراجع تقلید علیه یک خواننده ایرانی براه انداخت قرار دارند. آنچه نگارنده را به تعجب وا می دارد فتوای ارتداد از جانب آخوندهای دایناسور حاکم بر ایران نیست. ترانه ای که توسط هنرمند هموطنمان شاهین نجفی به اجرا در آمد نیازی به توجیهات آقای بهرام مشیری نداشت.  تلاشی برای فرار از مسئولیت است زیرا آنکسی که اعتقاد به اسلام دارد اگر اعتقادتش ماهیت ارتجاعی و بنیاد گرائی نداشته باشد پشیزی هم به اینگونه ضدیت های کور و فاقد منطق ارزش قائل نمی شود. او بیش از هرکس دیگری علیه اینگونه فتواها بر می شورد. مسلمانی که تا بن استخوان اعتقاد به برابری و عدالت اجتماعی و آزادی بیان دارد و برای تحقق این ارزشهای جهان شمول در شرایط کنونی تنها وظیفه خود را جنگیدن تمام عیار با رژیم آخوندی و ترهات فکری تار عنکبوت بسته آنها می داند تا هم ملتی را از شر این کفتار صفتان آزاد ساخته و هم دین خود را از انحصار دین فروشان برهاند و ارزشهای  آن را احیا سازد.

 فتوای ارتداد و کشتن شاهین نجفی محصول یک جهالت و بخشی از پتانسیل ویرانگری است  در درون اسلام بنیادگرا و ضد دمکراتیک و سکان داران انحصاری آن یعنی آخوندها نهفته است. پس بجای مبارزه با معلول باید با علت و سرمنشا این انحرافات و جهالت ها باید مبارزه کرد. حکم ارتداد علیه شاهین نجفی تنها بخش کوچکی از جنایاتی است که هر روزه از بام تا شام از این رژیم سر می زند. محکوم کردن حکم ارتداد و کشتن یک انسان بخشی از وظیفه هر انسان و بطور اخص هر عنصر موحد یکتاپرستی است اما این کافی نیست. باید سرچشمه و منشا این جنایات را خشکاند. 

بنده آقای شاهین نجفی را نمی شناسم هر چند شنیده ام که گویا ایشان قبلا بسیجی بوده اند. به اینهم کاری ندارم چرا که انسانها تغییر پذیرند. اما سخن من با چنین هموطنانی این است که آیا راه و مسیر بهتری برای رسیدن به مقصود که همانا سرنگونی تمام عیار رژیم حاضر می باشد وجود ندارد؟ آیا شیوه مناسبتری برای بیان مخالفت خود با آنچه که به نام اسلام در کشورمان جریان دارد نمی شناسیم؟. منظورم این است که همانگونه که مسیحیت با جنایات کلیسا و سکانداران رسمی مسیحیت محو و نابود نشد اسلام هم بعنوان یک آئین که باورمندانی برای خود دارد با جنایات رژیم حاضر محو و نابود نخواهد شد. بخصوص آنکه این واقعیت را از نظر دور نداریم که بزرگترین جریانی که علیه این رژیم به مبارزه ای تمام عیار و جانانه پرداخته و بهای آن را به تمام و کمال پرداخت نموده است با اتکا و باور بر همین دین و آئین علیه خمینی و سلف او و عمله و اکره استبداد مذهبی قیام نموده است. 

 هموطن عزیز سی سال است رژیم ضد بشری و ضد اسلامی خون این مردم را در شیشه کرده است. شکنجه و اعدام و تحقیر و فقر و بیکاری و اعتیاد تمامی اقشار جامعه را فرا گرفته است. هر صدای اعتراضی در گلو خفه شده و سرکوب گردیده است. ابعاد این جنایات چنان وحشتناک است که جامعه برای تعدیل و تخفیف در ان به کسانی پناه برده که خود معمار و طراح سرکوب در این رژیم و از عوامل اجرائی آن بوده اند و بزرگترین رسالت خود را "بازگشت به عصر طلائی امام" جنایت پیشگان و حفاظت از "میرات گرانسنگ" او می دانند.  

اگر بخواهیم از دیدگاه تاریخی به قضایا بنگریم همواره جریانات و یا افرادی بوده اند که بخاطر ضدیت با اسلام و پیامبر آن به طرح مسائل شبهه برانگیز پرداخته اند و گاها به آنها توهین کرده اند. تاریخ مملو از این برخوردهای انحرافی است اما در پس تمامی این ضدیتها و برخوردهای انحرافی نه تنها از ارزش اسلام و پیامبر آن و یا امامان شیعه و باورمندان به آن کاسته نشده بلکه در طول زمان شاهد رشد و شکوفائی آن هم بوده ایم بطور مشخص در دوران قرون وسطی که علیرغم انحطاط مسیحیت بخاطر سکانداری کشیشان و دستگاه تفتیش عقاید کلیسایی ما شاهد رشد و تنویر افکار عمومی در پناه اسلام بوده ایم. اندیشمندان ایرانی - اسلامی نقش بسزائی در آن مقطع از تاریخ بشریت در جهت تنویر و رشد افکار عمومی و علم و دانش بشری ایفا نموده و ارابه تکامل را به پیش رانده اند. واقعیتی انکارناپذیر که بسیاری از مورخان بی طرف هم به آن اعتراف داشته و بر آن صحه می

domingo, 20 de mayo de 2012

دو طیف به ظاهر در تضاد

دو طیف به ظاهر در تضاد
همیشه طیف آخوند ارتجاعی و طیف سکولار حاکم بر سر یک اصل با هم در وحدت بسر می بردند یکی با دست رنج و کار دیگران می زیسته و بدون خبر از رنج ومشقت کارگر و دهقان زالو صفتانه به زیستن ادامه می داده البته با تکیه به دین و دین فروشی و دیگری حق حاکمیت و مشروعیت حاکمیت را از آخوند های مرتجع وام  می گرفته و با فتوا و دعا ها و تایئد نامه مذهب چکمه به پا میکرده و بر تخت و تاج تکیه میزده البته با واسطه اربابان ولایتی و ایالتی .
وقتی شاه کمر بسته امام رضا میشود توسط آخوند ارتجاعی و می تواند دست به هر جنایتی بزند چرا که کمر بسته امام رضا شده البته آخوند خمینی صفت می تواند بهترین فرزندان این میهن را تحت هر عنوانی به جوخه اعدام بسپارد و وارثان تاج تخت سکوت می کنند تا از این جنایت به اسم اسلام خدا مردم را بیزار و بیگانه از ایمان و عقاید خود کنند و دو باره آن دور بطل تاریخ تکرار شود .بشار اسد سکولار و میلوشویچ در بوستی هزاران انسان را قتل عام می کنند کسی فریاد اعتراض سر نمی دهد مبادا منافع روسیه وآخوندها و چین متصرف کننده اقتصاد ایران در خطر بیافتد .
سی سال است در مقابل این رژیم ضد انسانی که بنام خدا و پیامبر شکنجه می کند و سنگسار می کند به بهانه های متخلف صدائی در نمی آید .هنوز کسی خبر دار نشده چه بر ایران این سی سال گذشت . اما تا یک فتوای علیه سلمان رشدی و فردی بنام شاهین مثل بم صدا می کند آه وناله از اسلام سر میدند آی اسلام چنین وچنان .
چپ نما ها و حزب توده در اوایل انقلاب ایران  میگفتند و می نوشتند که مذهب افعیون توده ها است اما از امام دجال جماران و خامنه ای جنایتکار حمایت می کردند در سر کوب آزادیخواهان ما  به او تبریک می گفتند و خامنه ای جنایت پیشه را کاندیدای ریاست جمهوری معرفی می کردند .سند آن موجود است .
زندانیان سیاسی ما با همان اعتقاد عمیق به اسلام طلسم ولایت فقیه را شکستند و او و نام او را لعنتی و بی آبرو کردن . کسانی که  واداده گی و بریدگی را مشی راه خود کرد و سیاست شکوفائی جمهوری اسلامی را در پیش گرفتند  و جای جلاد و قربانی را عوض کردند و میکنند  همین نیروی سکولار دیروز و امروز بوده.
امام نقی یا تقی را که متعلق به تاریخ 1400 سال پیش است باید به تمسخر گرفت برای فرار از خامنه ای و آخوندهای خمینی صفت .برای فرار از مسئولیت روز در مقابل ظلم و ستم آخوندی .
مذهب ستیزی از روی عقد وکینه و نژاد پرستی  در خدمت آخوندها قرار خواهد گرفت .
بریده ها و وادادگان و سیاست تسلیم در مقابل فاشیسم مذهبی حاکم  اکثریت از طیف سکولار و ضد مذهب بودن .اگر بر کسی هنوز پوشیده است برود تحقیق کند.
.من مسلمانم و به آن افتخار میکنم  من اسلام  را بر برده گی و نژاد پرستی ترجیح می دهم . باید به این حکومت مذهبی پایان داد .

sábado, 19 de mayo de 2012

آلترناتیو یک ارزش است قبل از اینکه یک ابزار باشد



بنده ضعف هایئ در نوشتن فارسی دارم چه در گرامر و چه در املاء از خوانندگان پوزش می طلبم .
در کشورهای دمکراتیک در فضای باز و سالم سیاسی اجتماعی و با حق بر خوردار بودن از رسانه ها ی دولتی وغیر دولتی  در یک زمان معین مبارزه می کنند و حزب حاکم را به چا لش می کشندو با بحث آزاد همه ایده ها و برنامه را مورد مطالعه و برسی قرار می دهند  و بعد از آن منتظر رای مردم میشوند تا اینکه ببینند که نتایج انتخابات چه میشود و این هم هست همه گی به اعلام نتایج از سوی وزارت داخله گردن میگذارند و آن نتایج را برسمیت می شناسند و ریئس دولت قبل به شکست انتخاباتی اقرار و تبریک می گوید به حزب و یا نیروی جدید این موضوع خیلی عادی و معمولی است در این کشورها و همه آنهایئ که  هم به حزب بازنده رای دادن به همان میزان سهیم هستند در مسئولیت پذیری یعنی دولت جدید نماینده همه است و محور اصلی  مشروعیت و مسئولیت قانون اساسی است که  همه حول محور آن مسئولیت می پذیرند در صورتی که قانون اساسی را بخواهند تغییراتی بدهند باید با همه احزاب به توافق برسند و دست بردن در قانون اساسی کار ساده ای نیست مستلزم کار جمعی احزاب سیاسی است .
اما در کشورهای دیکتاتوری بسیار متفاوت است آلترناتیو یا وجود ندارد یا اینکه نمایشی بیش نیست و انتخابات هم نمایشی بیش نیست . مثل سوریه و مصر سابق و لیبی سابق و کوبا .
در ایران باید بگم ایران اسیر یعنی وطن خودمان داستان چیز دیگری است این برای ما ایرانیان دارای حائز اهمیت است .
رژیم جمهوری  اسلامی  که باید گفت نه جمهوری نه اسلامی نه ایرانی در واقع امروز کسی نیست که  بتواند از این رژِیم دفاع کند. بنا بر وسعت جنایت و خونریزی و فقر بیکاری و نابودی فرهنگی و اقتصادی  از زره ای مشروعیت سیاسی اجتماعی بر خوردار نیست اگر بر خوردار بود نیازی به عوام فریبی و تروریسم و اعدام وسرکوب مخالفان نبود . درحکومت مردم بر مردم دیگر صفت رژیم را بکار نمی آید.وقتی می گویئم رژیم منظور این است که مردمی نیست و مشروعیت مردمی ندارد.
از بحث اصلی دور نشویم بحث آلترناتیو بود . اگر این رژیم آلترناتیو واقعی نمی داشت به این روزگار سیاه گرفتار نمی شد اگر این رژیم مردمی بود و آلترناتیو داخلیه اش هم حق حرف زدن داشتند نیازی نبود به جنگ هشت ساله با همسایمان عراق . اگر این جنگ میهنی بود نه کشور گشائی قرون وسطائی نیاز نبود که بگوید جنگ یک نعمت الهی است . نیاز نبود که خمینی بدون هیچ گونه شرح وتوضیح مطبوعاتی و پاسخ دادن به مردم جام زهر بنوشد و قعطنامه پایان جنگ را بپذیرد . اگر این رژیم آلترناتیو واقعی نداشت نیاز به تحمل هزینه های هنگفت برای سرکوب اپوزیسیون در خارج نداشت  وقتی آقای شیراک تصمیم بر اخراج و استرداد  پناهندگان سیاسی میگیرد  از آنجائی که می دانیم که گربه مرتضی علی برای رضای خدا موش نمی گیرد .یعنی محدودیت مجاهدین در فرانسه سالهای گذشته رایگان انجام نمی شده و باج های کلانی صرف آن شده است . رژیم اگر ذره ای مشروعیت مردمی می داشت برنامه اتمی را مخفی نمی کرد.اگر زره ای مشروعیت مردمی می داشت 3500 مجاهد خلق بدون سلاح و محصور و منفور و فاقد جایگاه مردمی به اصلی ترین کابوس و وحشت برای رژیم تبدیل نمی شد.
بسیاری سعی می کنند هر طور شده سرپوش بر حقیقت ایرانی بگذارند چطور؟ طرف هایئ هستند با نام و نشان مختلف  خودشان را آلترناتیو رژیمی معرفی می کنند که تا این اواخر از رژیم آخوندی یا دفاع می کردن و یا آنرا  با اقتدار می دانستند و یا اینکه در بی تفاوتی و سکوت کامل بودن .من حرفم این نیست که حق ندارن آلترناتیو شوند خدای ناکرده زبانم قطع .نه  این طیف باید بگویند که چه سنخیتی با این آلترناتیو بعنوان یک ارزش  دارند .کسی که آلترناتیو را بعنوان یک ارزش می نگرد و قصد بر آزاد سازی ارزشهای جهان شمول دارد  دیگر نمی تواند با رژیمی که ناقض تمام ارزشهای انسانی است نقطه اشتراک داشته باشد .دیگر نباید دنباله رو عقده ها  و کینه های این رژیم از یک نسل فدا وصداقت باشد.دیگر نباید به آن سیاست استمالت و مماشات ادامه دهد . دیگر نباید نامه نگاری بکند برای دولت خارجی که مبادا مجاهدین را از لیست استمالت بیرون بیاورید .لیست تروریستی را می گویم .اگر دیدگاه ارزشی به آلترناتیو دارد باید در همه صحنه ها پشتیبان نیروی جنگنده با این رژیم باشد که حامل و پیام همان ارزشها است  . نه تعضیف کننده. دیگر نباید در سانسور اخبار این مقاومت بی تفاوت بماند .
وحشت از نیروی پیشتاز و سانسور نیروی پیشتاز و تضیف نیروی پیشتاز و پیشاهنگ دور باطلی است که رژیم آخوندی خواستار آن است و روی آن سرمایه گذاری میکند.آلترناتیو یعنی جایگزین کردن یک ارزش  بریک ضد ارزش .سانسور و عقده گشائی و لوث کردن مفاهیم  یک ضد ارزش است . دنیا تنگ وتاریک نیست هرکسی و یا جمعی مسئول ارتقا و رشد خود است .با موج سواری و میوه چینی همسو شدن با رژیم  ضد بشری آخوندی  در مخدوش کردن چهره مقاومت ارتقا و اعتماد و مسئولیت بدست نمی آید .
نکته آخر .
اگر بعنوان ابزاری برای سرنگونی به آلترناتیو نگاه کنیم .از آنجائی ما باید متکی بر اصل کس نخوارد پشت من جز و ناخن انگشت من باشیم . باید ابزار از میان مردم باشد و برای مردم باشد . سرنگونی اگر برای آزاد سازی ارزشها و برقراری دمکراسی باشد نباید مشروط  باشد  نه به نیروی خارجی نه نیروهای سرکوبگر دیروز  و نه مشروط  به باقیماندگان حکومت سابق  . ارزان خریدن و ارزان بدست آوردن گران تمام میشود . خمینی ارزان  رهبری انقلاب مردم را به دست آورد و دیدیم  چه بلائی بر سر همه آورد . برای آزادی باید بها پرداخت .
با بهترین آرزوها

sábado, 12 de mayo de 2012

قطره ای از عدالت و ذره ای وجدان بیدار

فرد کابری از سایت بالاترین کتاب وجدان بیدار را نسخه آقایان موسوی کرده بود برای اینکه ایشان بخوانند .امروز یاد این کابر بالاترین افتادم بدلیل اینکه اول کتاب وجدان بیدار را بنده خواندم دیدم چیزی که بر ملت ما و مبارزین واقعی ما گذشته خیلی وحشت ناکتر و خیلی نامردمی تر و ناجوانمردانه تر از محتوای آن کتاب بر ما گذشته هست .وجدان بیدار داشتن از یک کتاب خواندن میتواند برخواسته شود اما از هزار کتاب خواندن هم ممکن است خبری از وجدان نباشد . از یک ناعدالتی کوچک میتواند وجدان برخیزد و زبان اعتراض باز کند و فریاد بر آورد و عامل حرکت انسان وانگیزه برای عدالت و آزادی باشد . این را هم تجربه شده داریم که از اعدام های جمعی و کشتار جمعی و اعدام روزانه کسانی بودن که دم بر نیاوردن هیچ تبریک هم به جلاد گفتند .اینجا خبری از وجدان نبود و نه از عدالت نه بدلیل عدم آگاهی بلکه بدلیل سر توی آخور داشتن بود و دنبال جاه مقام ومنصب و پول ومنال بود که چشم قلب و وجدان بسته باقی ماند تا این اواخر بهار عرب که آغاز شد آقای محمد نوری زاد از اهل بیت امام زهر خورده جلاد جماران اعتراف می کند که دروغ گفتیم آدم کشتیم و شکنجه کردیم برای ماندن در قدرت . رژیم آخوندی و تمام سران و گرگهای کوچک وبزرگ آن در این دوره تغییر با چالش بزرگی مواجه هستند که از بدو شروع سربریدن آزادیها و خشکاندن قطرات عدلت در مغز وروحشان نفوذ کرده بود همیشه بر این طبل می کوبیدن که منافقین تمام شدن و حضوری در ملت ندارند و منفورند و هزار یک اتهامات صدمن یک غاز که فقط برای روحیه دادن نیروهای خودشان مصرف داشت .خب امروز از سخنگوی وزارت خارجه بیت ولایت باید سوال کرد خب این وحشت از اشرف بی سلاح و لیبرتی محصور و شبه زندان برای چیست ؟ از کجا میسوزید و آه ناله سر میدهید ؟ چرا وحشت دارید از قطره ای عدالت ؟ مگر نمی گفتید مجاهدین منفور هستند و جایگاهی ندارند در میان ملت ایران ؟ مگر عقلتان را از دست داده اید این همه مزدور و لابی استخدام کنید برای نامه نگاری به دولت آمریکا مبادا منافقین را از لیست در بیاورند و صدای آمریکا هم به صدای ملا تبدیل کردید یا کردن و آیت الله بی بی سی را هم در خدمت گرفتید البته ممکن آنها شما را بخدمت گرفتن برای ادامه خیانت به این ملت با این تاریخ و با این فرهنگ .بنده اعتقاد دارم بزرگترین خدمت به استعمار گران از ناحیه همین رژیم های دیکتاتوری و دیکتاتورها است از همین رو است که شما استثمار می کنید و آنها استعمار . 

اما به این موضوع میخواستم بپردازم .قطره ای از عدالت کافی است برای دهم شکستن سیاست مماشات با رژیم و در هم کوبیدن سیاست استمالت از این رژیم آخوندی حاکم بر ایران. 

دادگاه استیناف فدرال آمریکا و شکایت سازمان مجاهدین خلق هم رژیم را به سوز گداز وداشت و ابراز وحشت کرد و هم تناقض گویئ های وکیل هیلاری کلینتون را برملا میکند وکیل مجاهدین در جواب وکیل هیلاری کلینتون که مدعی شده بود که هنوز دسترسی به کمپ اشرف نداشتن برای اینکه بدانیم این سازمان سلاح دارد یا ندارد می گوید اما دولت به خوبی می داند اشرف همواره برای بازرسيهای اعلام نشده در سراسر دوران اشغال عراق توسط آمريکا از آوريل ۲۰۰۳ تا اوايل ۲۰۰۹ در دسترس بوده است. 

افسران ارشد آمريکايی که مسئول حفاظت از کمپ اشرف در طول آن سالها بوده اند به اتفاق آرا اظهار داشته اند که نيروهای آمريکايی به تمامی ساختمانها و پرسنل اشرف دسترسی کامل داشته اند و مکرراً بازرسيهای اعلام نشده ای را به اجرا درآورده اند. 
ژنرال ديويد فيليپس، سرهنگ وسلی مارتين، سرهنگ گری مورش و سرهنگ مک گلاسکی که همگی به عنوان فرماندهان آمريکا در اشرف خدمت کرده اند در شمار 21مقامی هستند که در لايحه يی که در پرونده به طور رسمی به ثبت رسيده است در اين باره شهادت داده اند. 
دولت همچنين کاملاً آگاه است که در آوريل ۲۰۰۹ به عنوان بخشی از کار انتقال کنترل بر روی اين کمپ، نيروهای عراقی اشرف را با استفاده از يکان سگهای پليس به طور کامل جستجو کردند و يک مدرک مکتوب دادند که هيچ سلاح و مهماتی پيدا نکردند. 


رژیمی صد بارنه بلکه هزار بار خواب دیده بود که مجاهدین نابود شدن بعد از اعدام و حلق آویز هوادران دور ونزدیک این سازمان و لاطائلات و مزخرفات عوام فریبانه اش سراسر از عقده وکینه توزانه و مزورانه اش خلاصه بگور رفت و مجاهدین خلق همچنان زنده وسر بلند و با افتخار تمامیت این رژیم را به چالش کشیدن وبه مادر چالشها و تضاد های سرنگون کننده تبدیل شدن . این یعنی حیات سیاسی اجتماعی و مبارزاتی یک ملت . این آن گنج عظیم ما ایرانیان ایران دوست و آزاده است این راه و رسم و این نسل صدق وفدا انگیزاننده است این است آن گنجینه عظیم و با ظرفیت عظیم .این یک توهم نیست عین واقعیت است .اگر توهم بود رژیم ددمنش آخوندی راحت می خوابید و تمام تضادها و چالشهای بزرگ و کوچک رژیم را سر هم بندی می کردن و اختلافات گرگ های ولایتی و سبزینه گی باز هم سر پوش می گذاشتند و به غارت چپاول ادامه می دادن .و حتی برنامه اتمی رژیم هم به سرنگونی راه نمی برد . اگر بخواهم بدون مبالغه و تعارف بگویم ما ایرانیان باید کلاه مان را بیاندازیم بالا و شکر این نعمت تاریخی و مبارزاتی را بکنیم . فرق نمی کند چه اندیشه ای داریم فقط آزادگی نیاز دارد و خط سرخ داشتن با این رژیم ددمنش و سرا پا فساد آخوندی

domingo, 6 de mayo de 2012

پیروزی دمکراسی و سوسیالیست در فرانسه


 هر انتخاباتی در کشور های اروپائی یا کشورهای دمکراتیک  پشت سر می گذاریم  همیشه به این فکر می کنم  که چرا  ملت ما نباید از این پدیده دمکراسی لذت ببرند و چرا هنوز بعد از سی واندی سال ملت ما اسیر یک مشت دجال و غارت گر و شکنجه گر است . درست است که راه دمکراسی یکشبه طی نمی شود  کار مورچه ای است  و باید بهای آزادی و دمکراسی پرداخت . اما  مشکل پرداخت بها نیست و مشکل فرهنگ هم نیست وقتی به تاریخ معاصر نگاه می کنیم  ملت ما کم بها نپرداخته است در همین سی سال  حکومت آخوندی کم شکنجه شدیم کم اعدام شدیم کم زندانی شدیم کم تحقیر شدیم و کم بها پرداختیم  نه نه نه . اگر دمکراسی و عدالت اجتماعی خوب است چرا فقط برای همسایه .؟

بنده بسیار خوشحالم برای مردم فرانسه و به سوسیالیستها هم تبریک می گویم برای این پیروزی حقوق بشر و دمکراسی پایدار فرانسه . اما ما ایرانیان باید از اینها سوال کنیم در زمینه سیاست خارجی چرا حقوق بشر خوب اما چشمتان را در مقابل اعدام های روزانه بهترین فرزندان و دوستان ما در ایران می بندید . اگر ارزشها انسانی خوب است چرا دست تان را بطرف ارتجاعی ترین و ددمنش و خونریز ترین حکومت دراز میکنید .مگر شما نماینده مردمی نیستید که دمکراسی و عدالت اجتماعی را ستایش می کنند پس چرا دست در دست  زن ستیزان و فرهنگ ستیزان و آزادی ستیزان حکومت آخوندی میدهید .؟

این موضوع برای ما اهمیت دارد در صحنه بین المللی که بتوانیم صحنه را بنفع ملت خودمان بچرخانیم که برای منافع کوتاه مدت و یا دراز مدت خودشان بها را از جیب ملت ومردم ما نپردازند .دست سیاست استمالت جو و مماشات طلب را از جان ومال و آرامان های انسانی مردم ایران قطع کنیم .

از اینها بخواهیم با تمام قدرت و با پشتوانه همان ارزشهای انسانی جهان شمول آقایان  دولت مردان  دمکراتیک دست از تناقض  کاری و تناقض گوئی بردارید و همان چیزی را که برای مردم خودتان میخواهید برای ملت ما هم باید بخواهید . مگر نمی بینند که مردم سوریه هر روز کشته میشوند  چرا ساکت هستید مگر جان یک سوری با یک فرانسوی و یا یک آلمانی و آمریکائی فرق می کند؟ مگر انسانسها در داشتن قلب و حق انتخاب و حق زندگی اشتراک ندارند . البته که هر ملتی خودش مسئول تغییر و یا یک انقلاب برعلیه ظلم وستم است اما نباید بی تفاوت بود و دید که یک دیکتاتوری بهر قیمتی می خواهد بقای خودش را حفظ کند و از طرف خارجی هم کمک شود یا نادیده بگیرند .نادیده گرفتن اعدام وشکنجه وکشتار از طرف یک کشور دمکراتیک  غیر قابل توجیه است .

نکته آخرم متوجه همه اصلاح طلبان دورغین و افرادی است که برای یک مشت دلار از خودشان پلی ساختند برای ادامه سیاست مماشات و استمالت از حکومت آخوندی در ایران . آقایان بعد از سی سال جنایت و شکنجه واعدام و سنگسار و فقر و اعتیاد و تحقیر کرامت انسان سعی بر این دارند با به خدمت گرفتن رسانه های خارجی فارسی زبان  رژیم آخوندی را از سرنگونی نجات دهند و چالشهایئ که رژیم با آن مواجه است بنوعی آن را دور بزنند .

گمنام

martes, 1 de mayo de 2012

نامه سرگشاده به سر دبیر بالاترین



.
بله خطابم به شماست .ضمن قدر داني از تکنولوژي و زحمات شما در راه اندازي بالاترين به عنوان يك سايت خبر رساني ,تلاش شما با هر انگيزه اي كه باشد از اينكه امكاني است براي همه علاقه منداني كه مايل هستند از اين طريق افكار خود را با جامعه ايرانيان در داخل به رغم سانسور و فيلترينگ شديد رژيم كه با فيلتر شدن ميسر است و نيز ايرانيان خارج از كشور در سراسر دنيا در ميان بگذارند , تلاشي مُفيد است و به همين دليل من و ساير هموطنان از اين سايت استفاده كرده و مي كنيم.
اما متاسفانه تصميم به بستن حساب شمار زيادي از كاربران ظرف يكي دو روز اخير كه بازتابش در فضاي مجازي مرا متوجه اين موضوع كرد
بسيار غير معقول و غير منطقي به نظر مي آيد. برخي كامنتها حاكي از رعايت نكردن بي طرفي در رابطه با پيشبرد كار اين سايت مي باشد.
ممكن است برخي از كاربران ناخواسته مرتكب نقض قوانين سايت هم شده باشند اما بستن حساب كاربري فعالين با سابقه و با تجرب اين سايت بيانگر چيزي فراتر از رعايت نكردن قوانين سايت است.
چنين مي نمايد كه حذف فله اي مخالفين جدي جمهوري اسلامي در دستور كار بوده كه تفتيش عقايد و نقض آزادي بيان و اهداف اين سايت كه معتقد به انعكاس همه صدا ها بوده مي باشد .
آقاي سر دبير حساب هاي كاربران سايت بالاترين بدون هيچ دليلي بسته شده اند و اين اقدام مورد پسند رژيم سانسور چي مُلاها خواهد بود كه از اطلاع رساني آگاهيبخش واهمه دارد. بهتر است هر چه زودتر به کابران حساب آنها بر گردانيد و حساب ها را باز کنيد.
به آزادي احترام بگذاريد و گرنه سايت مُعتبر خود را بي اعتبار خواهيد كرد.
با آرزوي توفيق