martes, 29 de mayo de 2012

وحدت ملی در سایه احترام به باورها و اعتقادت عمومی پادزهر رژیم آخوندی .علی مومنی


 

همگان در جریان جنجالی که فتوای ضد انسانی و ددمنشانه به اصطلاح مراجع تقلید علیه یک خواننده ایرانی براه انداخت قرار دارند. آنچه نگارنده را به تعجب وا می دارد فتوای ارتداد از جانب آخوندهای دایناسور حاکم بر ایران نیست. ترانه ای که توسط هنرمند هموطنمان شاهین نجفی به اجرا در آمد نیازی به توجیهات آقای بهرام مشیری نداشت.  تلاشی برای فرار از مسئولیت است زیرا آنکسی که اعتقاد به اسلام دارد اگر اعتقادتش ماهیت ارتجاعی و بنیاد گرائی نداشته باشد پشیزی هم به اینگونه ضدیت های کور و فاقد منطق ارزش قائل نمی شود. او بیش از هرکس دیگری علیه اینگونه فتواها بر می شورد. مسلمانی که تا بن استخوان اعتقاد به برابری و عدالت اجتماعی و آزادی بیان دارد و برای تحقق این ارزشهای جهان شمول در شرایط کنونی تنها وظیفه خود را جنگیدن تمام عیار با رژیم آخوندی و ترهات فکری تار عنکبوت بسته آنها می داند تا هم ملتی را از شر این کفتار صفتان آزاد ساخته و هم دین خود را از انحصار دین فروشان برهاند و ارزشهای  آن را احیا سازد.

 فتوای ارتداد و کشتن شاهین نجفی محصول یک جهالت و بخشی از پتانسیل ویرانگری است  در درون اسلام بنیادگرا و ضد دمکراتیک و سکان داران انحصاری آن یعنی آخوندها نهفته است. پس بجای مبارزه با معلول باید با علت و سرمنشا این انحرافات و جهالت ها باید مبارزه کرد. حکم ارتداد علیه شاهین نجفی تنها بخش کوچکی از جنایاتی است که هر روزه از بام تا شام از این رژیم سر می زند. محکوم کردن حکم ارتداد و کشتن یک انسان بخشی از وظیفه هر انسان و بطور اخص هر عنصر موحد یکتاپرستی است اما این کافی نیست. باید سرچشمه و منشا این جنایات را خشکاند. 

بنده آقای شاهین نجفی را نمی شناسم هر چند شنیده ام که گویا ایشان قبلا بسیجی بوده اند. به اینهم کاری ندارم چرا که انسانها تغییر پذیرند. اما سخن من با چنین هموطنانی این است که آیا راه و مسیر بهتری برای رسیدن به مقصود که همانا سرنگونی تمام عیار رژیم حاضر می باشد وجود ندارد؟ آیا شیوه مناسبتری برای بیان مخالفت خود با آنچه که به نام اسلام در کشورمان جریان دارد نمی شناسیم؟. منظورم این است که همانگونه که مسیحیت با جنایات کلیسا و سکانداران رسمی مسیحیت محو و نابود نشد اسلام هم بعنوان یک آئین که باورمندانی برای خود دارد با جنایات رژیم حاضر محو و نابود نخواهد شد. بخصوص آنکه این واقعیت را از نظر دور نداریم که بزرگترین جریانی که علیه این رژیم به مبارزه ای تمام عیار و جانانه پرداخته و بهای آن را به تمام و کمال پرداخت نموده است با اتکا و باور بر همین دین و آئین علیه خمینی و سلف او و عمله و اکره استبداد مذهبی قیام نموده است. 

 هموطن عزیز سی سال است رژیم ضد بشری و ضد اسلامی خون این مردم را در شیشه کرده است. شکنجه و اعدام و تحقیر و فقر و بیکاری و اعتیاد تمامی اقشار جامعه را فرا گرفته است. هر صدای اعتراضی در گلو خفه شده و سرکوب گردیده است. ابعاد این جنایات چنان وحشتناک است که جامعه برای تعدیل و تخفیف در ان به کسانی پناه برده که خود معمار و طراح سرکوب در این رژیم و از عوامل اجرائی آن بوده اند و بزرگترین رسالت خود را "بازگشت به عصر طلائی امام" جنایت پیشگان و حفاظت از "میرات گرانسنگ" او می دانند.  

اگر بخواهیم از دیدگاه تاریخی به قضایا بنگریم همواره جریانات و یا افرادی بوده اند که بخاطر ضدیت با اسلام و پیامبر آن به طرح مسائل شبهه برانگیز پرداخته اند و گاها به آنها توهین کرده اند. تاریخ مملو از این برخوردهای انحرافی است اما در پس تمامی این ضدیتها و برخوردهای انحرافی نه تنها از ارزش اسلام و پیامبر آن و یا امامان شیعه و باورمندان به آن کاسته نشده بلکه در طول زمان شاهد رشد و شکوفائی آن هم بوده ایم بطور مشخص در دوران قرون وسطی که علیرغم انحطاط مسیحیت بخاطر سکانداری کشیشان و دستگاه تفتیش عقاید کلیسایی ما شاهد رشد و تنویر افکار عمومی در پناه اسلام بوده ایم. اندیشمندان ایرانی - اسلامی نقش بسزائی در آن مقطع از تاریخ بشریت در جهت تنویر و رشد افکار عمومی و علم و دانش بشری ایفا نموده و ارابه تکامل را به پیش رانده اند. واقعیتی انکارناپذیر که بسیاری از مورخان بی طرف هم به آن اعتراف داشته و بر آن صحه می گذارند. 

 یک مسلمان موحد همواره این کلام قرآن را مدنظر دارد که می گوید همه اقوال را بشنوید و از بهترین آن پیروی کنید. باب مجادله و گفتگو و اجتهاد بدین خاطر همواره باز بوده و اصولا در تصارب و برخورد عقاید است که راه رشد و پیشرفت فردی و اجتماعی گشوده می شود. بستر لازم برای طرح و برخورد عقاید و آرا همانا احترام به اندیشه و عقاید یکدیگر است. تعصب کور برخاسته از جاهلیت است که هیچ ارتباطی با دین و اصول حاکم بر آن ندارد. همانگونه که خود قرآن تاکید دارد که هیچ اجباری در پذیرش دین نیست. از این زاویه می خواهم به طرح این نظر بپردازم که آیا هنرمندان ما که خود را متعهد به مبارزه با رژیم آخوندی می دانند نباید این ظرافت را در خلق آثار خود بخرج دهند تا به باورهای مردم اهانت روا نداشته و این واقعیت را در فکر و اندیشه و آثار خود لحاظ کنند که ضمن برخورد لازم با رژیم حاضر و عمله و اکره استبداد از امکان سوء استفاده رژیم از باور عمومی جلوگیری بعمل آورند. توجه داشته باشیم که این تذکر نگارنده چیزی از قباحت و جنایت و لذا محکومیت فتوای وحشیانه و ددمنشانه مشتی دین فروش نمی کاهد. هدف همانا بکارگیری همه قلمها و تمامی خلاقیت های هنری و تمامی سلاح ها بسمت دشمن اصلی مردم ایران یعنی رژیم آخوندی است. هرگونه انحراف از این مسیر که زمینه ساز سوء استفاده رژیم آخوندی را فراهم آورد غیر منطقی و غیر اصولی بوده و در نهایت در خدمت تداوم بقای این جنایت پیشگان قرار می گیرد. بنظرم آقای شاهین نجفی می توانست و می تواند خلاقیت و توانائیهای هنری خود را در خدمت مبارزه تمام مردم ایران علیه رژیم حاکم قرار داده و برانگیزاننده احساس و شور عمومی علیه آن باشد. به این واقعیت اعتراف داشته باشیم که اکثریت قاطع مردم ایران مسلمان بوده و  مذهب شیعه بارومندان خود را دارد که از قضا اکثریت آنها در تضاد تمام عیار با رژیم حاضر بسر می برند. در این رژیم مسلمان بودن و قیام به الزامات مسلمان بودن و ماندن هم جرم است اگر غیر از این بود که بیش از صد و بیست هزار تن توسط جنایتکارانی همچون لاجوردی و محمدی گیلانی و سایر همپالکی های آنها اعدام نمی شدند. در این رژیم مارکسیست واقعی بودن جرم است. مسیحی بودن جرم است یهودی بودن جرم است. ملی گرای واقعی بودن جرم است چرا؟ بخاطر اینکه این رژیم مطلق گرا با تضارب عقاید و آرا در جنگ است. تنوع افکار و اندیشه را تاب نمی آورد. در خود قدرت رقابت با آنها را نمی بیند لذا به سرکوب و کشتار و قتل عام روی می آورد و همه از از دم تیغ می گذراند. پس باید ظرف و مکانی بوجود آوریم که تمامی این افکار در آن جای بگیرد و لازمه ایجاد چنین ظرفی همانا احترام به عقاید و آرای یکدیگر و دوری جستن از اهانت به دیدگاه و نظر یکدیگر است. تساهل و تسامح امری است لازم برای جامعه ای که گرفتار خرافات و جهالت است و بر پیشگامان هنری و فرهنگی این جامعه است که با شناخت عمیق از شرایط جامعه در راستای ایفای رسالت خود که همانا فراهم آوردن همزیستی مسالمت آمیز و اشتراک مساعی در مسیر مبارزه تمام عیار با رژیم آخوندی است تمام هم و توان خود را بکار گیرند. باید تاکید نمود که در این عرصه بسیاری کارهای ناکرده و بر زمین مانده وجود دارد که هنرمندان و نیروهای فرهیخته و آگاه جامعه برای پر کردن خلا موجود باید قیام کنند. توجه داشته باشیم که جنگهای حیدر نعمتی نهایت خواست رژیم حاضر برای به انحراف کشاندن مبارزات مردم ایران بوده و باید به هر  شکل ممکن از در غلطیدن به آن پرهیز نمود. باید با شناخت عمیق از فرهنگ بومی خود که با باورهای مذهبی در طول قرون پیوند خورده زمینه جهت دادن تمامی استعدادها و افکار و اندیشه ها بسمت مبارزه تمام عیار با رژیم آخوندی را فراهم آوریم. توهین به اعتقادات و باورهای عمومی دستاوردی جز دامن زدن به جنگ های حیدر نعمتی نخواهد داشت که این خود نهایت خواست رژیم حاضر می باشد. توجه داشته باشیم اگر خمینی و سلفش بنام اسلام جنایت کرد و آدم کشت و دست و پا قطع کرد و شکنجه کرد و اعدام کرد در نقطه مقابل این مجاهدان راه آزادی و استقلال ایران بودند که در مقابل آنها قد علم کرده و با قامتی برافراشته به مبارزه تمام عیار با آن پرداخته و بهای آن را به گران و گزاف ترین وجه ممکن پرداختند. یادمان نرفته که چه کسانی با تمسک بر اسلام ناب و مترقی خمینی را که روزگاری نزدیک چهره اش در ماه رویت می شد بر زمین کشیده و او را به حضیض ذلت و خواری کشاندند و از قضا همزمان گروههائی با ادعای مارکسیسم همچون حزب توده و اکثریت به مجیزگوئی این رژیم و "امام ضدامپریالیست" پرداخته و در نهایت به لو دادن مبارزان و مجاهدان این وطن پرداختند. 

پس آنچه که مهم است اندیشه راهگشا است. اندیشه ای که بتواند مسیر مبارزه با رژیم حاضر را به بهترین شیوه ممکن به همگان بنمایاند و آنها را به مبارزه تمام عیار با سد اصلی زمانه و دشمن اصلی مردم ایران فراخواند. در این مسیر باید همه ایرانیها با هر عقیده و مرامی را به وحدت فراخواند. از تفرقه پرهیز نمود و هر آن چیزی که بخواهد انحرافی در این مسیر بوجود آورد به جد دوری ورزید. 

در راستای سرنگونی رژیم آخوندی همه هموطنان و در راس همه فرهیختگان علمی و هنری کشور را به همراهی و همکاری با بهترین فرزندان ملت ایران یعنی مجاهدان و مبارزان آزادی ستان فراخوانده تا ایران این زیباترین وطن را از شر بلیه آخوندی رهانیده و طرحی نو از دمکراسی و آزادی و وحدت و همدلی در مسیر شکوفائی ایران و ایرانی از جمله هنر پیشتاز و خلاق در اندازیم.   

برای تحقق چنین آرزوئی راهی جز وحدت و همگامی و همفکری و احترام به عقاید و آرای عمومی نیست. 

No hay comentarios:

Publicar un comentario